۴ پاسخ

باز دختر من میاد پیشم دستاشو میاره جلو میگه بشو بشو یعنی بشور دستامو باز میره ب عروسکش غذا میده میگه نی نی بخور یا عروسکشو میزاره رو پاش میگه لا لا وقتی بهش میوه یا غذا میدم میگه به به

مهدا هم ترسیدم چند وقته یاد گرفته
اون سری گوش پاک‌کن هارو ریخت کف اتاق بعد چنتارو برداشت فرار کرد
داشتم جمع میکردم گفتم مهدا بابا بیاد دعوات میکنه ها
بدو بدو رفت آشپزخونه قایم شد گفت إ مامان منو نترسونا 🤣🤣🤣

دختر منم ترسیدم میگه،بدو بدو میاد بغلم
یوقتایی هم به منم میگه ترسیدی
واقعا دنیاشون شیرینه

قد و وزن دخترتون چنده گلم؟

سوال های مرتبط

مامان دلوین و تو دلی مامان دلوین و تو دلی ۱ سالگی
مامانا بچه های شمام اینطورین؟😫☹️👇
دختر من الان تقریبا کامل صحبت میکنه ... خواسته هاشو میگه .. داستان تعریف میکنه ... شعر میخونه و در کل میخام بگم ک چیزی بخاد میتونه بگه
... ولی به مشکلی ک باهاش دارم اینه که کثلا میخاد با کریه کارشو راه بندازه تو هر مواردی مثلا مامانیییی آب میخام با گریه
مامانی بریم بیرون با گریه
مامانی بغل کن با گریه
یا مثلا یه کاری رو نتونه انجام بده با اینک میسپرم ب خودش و میگم مامان خودت تلاش کن میتونی
به بار انجام میده و نمیشع بعد میگ خودم تلاش کنم آره مامانی؟
میگم آره مامان خودت دوباره تلاش کن
دو بار انجام میده نمیشع
واس دفعه سوم دیگ عصبانی میشه و چسیله رو پرت میکنه و جیغ میکشه ...
حتی تو تنهایی خودش هم ک بازی میکنه و من حضور ندارم کاخی اینطوری پیش میاد ک داره از حرص جیغ میزنه و میگه نمیشه نمیشع؟؟
چیکار کنم تا سطح تحملش بالا لره
بنظرتون طبیعیه؟؟
اخه میگن بچها اگ صحبت نکنن سطح تاب آوریظون کمه و با جیغ و گریه کارشونو راه میندازن دختر من کدحرف میزنه چرا همش گریه میکنه اخه 😭😭😭
مامان دلوین و تو دلی مامان دلوین و تو دلی ۱ سالگی
مامانا تا حالا بچتونو تو این سن خونه تنها گذاشتین؟؟؟
من یه هفته پیش برا دلوین لباس سفارش داده بودم رسید بعد چون خونمون طبقه چهارمه و آسانسور نداریم سخت بود دلوین با خودم ببرم از یه طرفم پستچیه خیلی بد اخلاقه اصلا صبر نداره تو همین فاصله ک من آماده بشم ده بار زنک میزنه چیشد خانوم نیومدی؟
بعد منم از قبل دلوین و آماده کرده بودم بهش گفتم مامان لباسات رسیده من برم از اقا بگیرم زود میام دلوینم گف (باش آبس) ینی باشه خدافز موقع خدافظی هم به هم دیگ مشت میزنیم ... مشت هم زدیم و من رفتم اومدم ... دیدم دلوین همونحایی ک نشسته بود تکون نخورده بود تا من بیام بعد ک اومدم انقد خوشحال بود می‌گفت اخ جون لباسم 🥹🥹
حالا امروز دوباره امتحان کردم بهش گفتم برم مغازه برات پوشک بخرم بیام گف باشه آبس دوباره مشت زد
ولی گفت بستنی بخر گفتم باشه عشقم میخرم برات زود هم میام ‌.... گوشیمو گذاشتم رو فیلم ک ازش فیلم بگیرم .. رفت و آمدم کلا ۸ دقیقه شد انقد دوییدم ... بعد اومدم فیلمو دیدم دیدم نشسته دمه در تا من بیام هر از گاهی هم میگف مامان اومد .. بعد به عروسکش میگف دیدی اومد 😭😭من مرررررددددددم براش😍
بعد یجا چاقوی اسباب بازیشو گم کرده بود میگف (چاگو دوداس) ینی چاقو کجاس😂
مامان بیا جوجولو کن 😭😍😂
ینی مامان بیا با چاقو با هم کوچولو کنیم
بعد ک من اومدم از دیدن من ذوق نکرد از بستنی ذوق کرد و بغلمم نیومد از ذوق بدو بدو میکرد 😂
اینم از اولین تجربه تنها گذاشتن دلوین
البته نمیدونم کار درستی کردم یا نه اما مجبور بودم و همکاری دلوین هم واقعا خیلی خوب بود
حس میکنم اضطراب جداییش بعد از ۱۸ ماهگی کلا تموم شده .. چون دقیقا بعد از ۱۸ ماهگی کلا بدون من بازی میکنه یا بدونه من خونه عموش و پیش باباش میمونه