من اومدم با تجربه زایمان بچه دومم
من روز ۱۲ صبح حالم خوب بود پاشدم خونه جمع کردم رفتم خونه مامانم از اونجا اومدم یکم درد داشتم فقط رفتم صدا قلب بچه گوش دادم گفت ۱ سانتی خوبه قلبش برو پیاده روی کن
من اومدم خونه یکم ورزش کردم و پیاده روی کردم و رفتم ی دوش گرفتم
اومدم آماده شدم تا برم ان اس تی
رفتم ان اس تی و همه چی خوب بود معاینه کردن گفتن دو سانتی بستری نکردن گفتن هنوز زیاد مونده تا زایمانت برو خونه هر چی گفتم بستری کنید بستری نکردن راهم دور بود
اومدم خونه خمین ک رسیدم خونه نیم ساعت بعدش ی چی انگار ت دلم افتاد پایین تق صدا داد کیسه آبم پاره شد
و راه افتادیم تا بیمارستان ۱ ساعت راهه دردام‌داش شروع میشد رسیدم بستری کردن معاینه گفتن ۳ سانتی
دردام اولش قابل تحمل بود رفته رفته با سرم بیشتر شد هر ۱ دقیقه ۱ بار بود دیدن دردام زیاده اومدن سرم قطع کردن
گفتن ببینم درد عادی خودت چقد خر ۵ دقیقه ی بار شد گفتن اگه حس مدفوع داشتی مارو صدا کن صدا زدم اومدن دیدن گفتن ۴ سانتی
کردم از درد انقد جیغ داد زدم
رفتم سرویس واسه ادراد ک وقتی اومدم دردم بیشتر شد جیغ زیاد شد گفتم ی چی داره میاد بیرون انگار ک اومدن نگا کردن گفتن ۷ سانتی بردن زایشگاه انقد روز زدم میگفتن نمیخوایم پاره بشی ولی انقد زور زدم خودم پاره شد پوستم بدون اینکه اونا تیغ بزنن
ساعت ۴و ۴۰ دقیقه پسرم ب دنیا اومد همه دردام ر راحت شدم اون لحظه بعد اینکه اومد بخیه بزنه بهم یکم درد داشتم فقط
پسرم ساعت ۴ و ۴۰ دقیقه ب دنیا اومد دادن بغلم الانم فعلا بستریم تا فردا سر زایمانم برای همه مادرا دعا کردم انشالله همه بسلامتی راحتی زایمان کنن بچه اشون بغل کنن
من ک با اینکه بچه دومم بود سخت زایمان کردم

تصویر
۱۶ پاسخ

هنوز تجربه زایمان ندارم ولی چیزی که یاد گرفتم با هفت سانت نباید زور بزنی وقتی فول شدی یا ده سانت رسیدی باید زور بزنی برای همین خود به خود پاره شدی

خدا حفظ کنه نی نی تو واسه پسر منم دعا کن انشالله راه بره ۵ساله هست

بی حسی نگرفتی؟

مبارک باشه عزیزم 😍

مبارکه❤وزنش چقدر بود

عزیزم مبارک باشه ان شالله همیشه سالم‌و سلامت باشید

ای جانم🥰😍 مبارک باشه عزیزم♥️🌹

ای جانم کوچولو انشالله سالم باشه ❤️🥰

خدا قوت❤️

چند هفته بود🥹🌹

بسلامتی مبارک باشه ولی شما همون جیغ زدنت شد واست دردسر که سخت شده باید تنفس کار میکردی و همون جاهم اگه بزارن ورزش حالت سجده

من میترسم وزن بچم زیاد باشه طبیعی خیلی اذیت شم

بسلامتی عزیزم چند هفته و چند روز بودی؟

ای جاااانم 🥰
مبارک باشه مامان قوی ❤️
مرسی که تجربه تو برامون نوشتی

انشالله هردوتاتون همیشه سالمو سلامت باشین

ای جانم کوچولو خدا حفظش کنه براتون بسلامتی

سوال های مرتبط

مامان آرسام 💙😘 مامان آرسام 💙😘 روزهای ابتدایی تولد
تجربه من از زایمان طبیعی😄
13 ام رفتم بهداشت و گفتم 40 هفته میشم امروز فردا تاریخ زایمانمه گفت میخوای برو زایشگاه رفتم اونجا معاینه کردن گفتن 3 سانتی بستری شدم ساعت 3 رفتم بخش زایمان با آمپول فشار دردام کم کم شروع شد معاینه کردن ک ی سانت بودم بخش ماما اشتباه کرده بودن تا ساعت 8 هیچ پیشرفتی نکردم همون ی سانت بود برام سوند گذاشتن ک دردام شدید شد ن خوابیدم فقط هی کمرمو فشار میدادم و گریه میکردم نفس های عمیق می‌کشیدم ساعت 7 صبح برداشتن معاینه کردن گفت 3.4 سانتی بعد برای اسپاینال گفتم گفتن الان ماما شیفت میاد معاینه میکنه اگ اوکی بودی برات میزنه ساعت نزدیکای 8 تقریباً اومد معاینه کرد 5 سانت بودم ک کیسه آبمو پاره کرد دیگ دردم غیر قابل تحمل بود همش حس فشار و کمر درد داشتم فقط محکم جیغ میزدم نمی‌تونستم تکون بخورم تا ول بده دردم متخصص اومد آمپول زد دیگ بی حس شدم دراز کشیدم برای ان اس تی و نیم ساعتی خواب رفتم یهو حس کردم مدفوع دارم ب خانمه گفتم نمیشه برم دستشویی گفت بزار معاینت کنم شاید سر بچست ک اره اومده بود پایین دیگ زور خودم زور زدم تا بیشتر بیاد بعد همه اومدن ن زور زدن هارو حس کردم ن موقع کشیدن ن برش و بخیه اینا هیچی نفهمیدم راحت بود اخراش ساعت 9:20 دقیقه هم پسرم به دنیا اومد با وزن 3500 🩵🤱
مامان کیان ☘️ کاوه☘️ مامان کیان ☘️ کاوه☘️ ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی

من از ۳۸ هفته ماما همراه گرفتم و برام فیلم های ورزشی فرستاد هروز خیلی انجام میدادم ولز ۳۸ هفته هر شب یدونه شیاف گل مغربی میزاشتم تا روز زایمان بعد ۳۹ هفته و ۴ روز بودم ۶ صبح از خواب بیدار شدم دیدم خیلی کم درد دارم هر ۱۰ دقیقه یه بار بلند شدم خونرو تمیز کردم ورزش کردم رفتم دوش گرفتم زیر دوش اسکات زدم ساعت شد ۹ دردام کم کم زیاد شدن زنگ زدم مامانم اومد تا رسیدم بیمارستان معاینه کردن گفتن ۳ سانتی بستری کردن ۱۰ نیم شد دیگه دردام زیاد شدن و شدن هر دو دقیقه یک بار ماما همراهم اومد و معاینه کرد شده بودم ۵ سانت از تخت اومدم پایین و ورزش کردم اومدم بالا گفت برو سجده رفتم سجده تو همون حالت بچه میخواست بیاد بیرون یهو چشام سیاهی رفت هیجارو ندیدم گفتم داره میاد بیرون بزور بلندم کردن چشام هیچ جارو نمی‌دید از رو تخت که خواستم بیام پایین بشینم رو ویلچر ویلچر یهو رفت اونور من خواستم بیوفتم گرفتم از لبه تخت بغلی بردنم رو تخت زایمان گفتن اصلا زور نزن فکر کن داری شمع فوت می‌کنی فقط فوت کن وگرنه پاره میشی منم کارایی که اونا گفتن انجام دادم و پسر قشنگم دقیق ساعت ۱۲ ظهر بدنیا اومد 😍بدون هیچ بخیه و پارگی 🫠
مامان لیلی مامان لیلی ۲ ماهگی
#داستان زایمان
دیشب ساعت ۱۲:۱۰ دقیقه بود ک یهو دلم و کمرم گرفت رفتم سرویس بعدش اومدم ب ی ثانیه نکشید ک یه آبی ازم ریخت بعدش بعد پنج دقیقه باز رفتم سرویس و اومدم ی عالم ترشح ریخت و یه قطره خون تا ۱ خونه بودیم و وسایلو آماده کردیم و همه چیو برداشتیم رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت ی سانتی ی تست برای کیسه آب گرفت و گفت مثبته باید بمونی ساعت دو بود منو بردن تو اتاق بعدش ی ماما اومد رو سرم و یه آمپول فشار برام زد تا ساعت ۱۱ همش خوابم میومد خوابم میبرد و همونجوری دردم میومد ولی اونقدری شدید نبود تا ساعت ۱۱، ۵ سانت بودم ولی خیلی خوب خودمو کنترل کردم و اصلا جیغ و داد نکردم بعدش دیگ اومد معاینه کرد گفت ۶ سانتی قبلشم باهام حرف زد گفت از ۶ یا ۷ سانت برات گاز بی درد میزنیم ک راحت زایمان کنی تا ساعت ۱۲:۳۰ ،۸ سانت شدم و بعدش مامانمو بردن بیرون و من با کلی زور و بدون جیغ و کنترل کردن همه چی ساعت ۱:۲۰ دقیقه بچم اومد بغلم ولی تنها جای دردناکش اونجا بود ک رحمم کامل جر خورد و دکتر تا دوخت جونم در اومد ولی می ارزید به اینکه ک دخترمو ببینم 😁😬 اینم از خاطره امروز من
مامان ماهلین✨️❤️ مامان ماهلین✨️❤️ روزهای ابتدایی تولد
خب خانما تجربه زایمان طبیعیم رو میگم...
پریشب درد داشتم ۸ ۹ دقیقه یکبار می اومد ول میکرد ولی زیاد نبود گفتم حتما کاذبه دیگه صبحش خوب شدم عصری بازهم درد داشتم دیگه دیروز رفتم پیش دکترم معاینه کرد گفت ۳ سانتی برو بیمارستان منم باور نمیکردم ساعت ۲ شب رفتم بیمارستات دو تا ماما گفتن دوسانت هم ب زوری😂😂دیگه رفتم خونه بخاطر معاینه تا خود صبح ۵ ۴ دقیقه یکبار درد داشتم و اصلا نخابیدم صبح امروز ساعت ۱۱ رفتم دردام شدید بود ولی بازهم ۲ سانت دیگه ماما دزدکی کیسه ابمو پاره کرد گفت پیش همکاران بگو خودش پاره شده بستری شدم از ساعت ۱۲ تا ۳.۵ ب زور شدم ۴ سانت دردام ی هویی می اومد شدید بود ولی چون میرفت و ول میکرد قابل تحمل بود زیاد زور نداشتم پیاده روی کنم ولی مدام رو پا بودم و خم میشدم لگنمو چرخش میدادم بعد نیم ساعت یه هویی گفتن فول شدی زور بزن و این مرحله برا من سخت بود یک ساعت تمام زور زدم گل ب روتون ۳ بار مدفوع کردم سر بچه کاملا مشخص بود ولی نمی اومد پایین بچه م دیگه دور از جونش داشت خفه میشد هی میخاستن بخیه نخورم ولی دیگه برش زدن و بچه اومد حالا من خندیدم گفتم آخیش تموم شد ولی جفت مونده بود پاکسازی رحمممم و کلا درد داشت بعدش هم مرحله زور زدن یکم درد داره واقعا ولی خب مجبوریم تحمل کنیم....
پارت بعدی بقیه شو میرارم
مامان سلین 🩵♥️یاسین مامان سلین 🩵♥️یاسین ۳ ماهگی
سلام مامانا چطورین
بعد چند روز اومدم تجربه زایمان تعریف کنم براتون
من از 36 هفته ورزش شروع کردم پیاده روی .پله بالا پایین کردن. زیر دوش اسکات زدن . حالت گربه گاو .ووووو۳۷ هفته هم تصمیم گرفتم برم بیمارستان دولتی و ماما همراه گرفتم برای خودم
دیگه هرروز ورزش میکردم زیر دوش اسکات میزدم تا 3۸ هفته رفتم معاینه ۱ سانت باز بودم گفت یه هفته وقت داری ۱ روز کامل احساس فشار داشتم ولی درد نداشتم فرداش درد داشتم رفتم گفت ۱ سانتی هنوز دردات بیشتر شد بیا اومدم خونه تا اومدم بخوابم دردم گرفت گفتم اینم بازم کاذب ولش کن رفته رفته دردام بیشتر شد درد داشتم نفس عمیق می‌کشیدم از دهن میدادم بیرون طوری که شکم تکون بخوره دردام تموم میشد اون دو دقیقه رو ورزش میکردم پله چهار دسته پا زیر دوش رفتم اسکات زدم. اسکات یعنی حالت نشسته روی صندلی ولی صندلی در کار نیست
از ساعت ۴ تا ۸ درد کشیدم طوری که می‌گرفت ول میکرد
وقتی درد داشتم نفس عمیق شکمی ولی تموم میشد ورزش میکردم
دیگه زنگ زدم ماما همراه گفت بیا بیمارستان این دیگه درد زایمان
تا رسیدن بیمارستان ساعت ۸ نیم بود
ادامه ...
مامان 🥺♥️نسا مامان 🥺♥️نسا ۲ ماهگی
#تجربه زایمان
پارت۳
یچیزی داشت از بدنم در میومد انگار یچی نیش زده حساسیت بوده فلان
ساعت ۱۰ رسیدم بیمارستان رفتم زایشگاه بدنمو دید دگ بستری سرپایی کرد
ان اس تی اینا گرفتن سرم وصل کردن باز معاینه کردن گفتن دو نزدیکه سه سانت بازم خارشم ب کل رفته بود و تهوعم هم بهتر شده بودتا ۳ ظهر بستری سرپایی بودم که معاینه شدم گفتن نزدیک ۴ سانت شده
بستری کامل شدم مامانم و شوهرم پک زایمان آوردن پرونده تشکیل شد همچی اوکی شد ساعت ۴ اینا بردن رو تخت سرم اکسی توسین زدن تو هر دیقه ۶ قطره میرفت ان اس تی هم وصل بود
همش میپرسیدن درد دارم یا ن و منی که اصلا درد نداشتم حتی همون کمردرد پریودی کع قبلا داشتمم رفته بود🫤😂
چن ساعت گذشت درد نداشتم ساعت ۸ شب اومدن سرم رو ۱۴ قطره تو دیقه کردن دگ تا ۱۰ دردام آروم آروم شرو شده بود هر پنج دیقه ۴۰ ثانیه میگرفت
تو این بین هر کی رسیده بود معاینه کرده بودن لکه بینیم بیشتر شده بود و لکه صورتی تبدیل ب قرمز کشدار شده بود
ساعت ۱۰ ب بعد سرم اکسی توسین قط کردن گفتن دگ دردا خدت بهتره پاشو ورزش کن
ورزش میکردم و دردام ب هر دو دیقه ۶۰ثانیه رسیده بود معاینه میکردن یکی میگف ۶ یکی میگفت ۷ تا ساعت ۱۱:۳٠ که یه آب زیادی ازم اومد پرستار صدا کردم گفتم انگار کیسه آبم پاره شد اومدن دیدن گفتن اره آب شفاف و سفیده پس خوبه جای نگرانی نیس دگ دردام اوج میگرف و من حالم ب شدت بد بود چون اسهال استفراغ هم داشتم دگ نا نداشتم تا ساعت ۱۲ونیم شب دردام ب اوج رسیدن وهمه پرستارو ماماها بالاسرم بودن که ساعت یه ربع ب ۱ حس قشنگ مامان شدن رو تجربه کردم دخترمو گزاشتن رو سینم همینجوری اشک از چشام میریخت 🥹♥این حس قشنگ رو واسه همه چشم انتظارا آرزو میکنم
مامان 🎀ملورین🎀 مامان 🎀ملورین🎀 ۲ ماهگی
تجربه زایمان من
امروز ۴۰هفته و ۱ روز بودم اومدم بیمارستان دکترم دید گفت یک سانتی هنوز زمان داری تا۴۱ برو خونه حالم گرفته شد گفتم بچم حرکت ضعیف شده فرستاد نوار قلب بچم یه حرکت کرد اومد گفت بچه حرکت نداره مجبوری با آمپول فشار زایمان کنی خلاصه ساعت ۲بستری شدم آمپول زدن تو سروم تا ساعت۵رو ۳سانت بیشتر باز نشدم دکتر گفت اینجور پیش بره بچه مدفوع میکنه آماده سزارین باشیم چنددقیقه نگذشته یهو کیسه آبم پاره شد درد دوبله شد حس مدفوع داشت دیونم می‌کرد میرفتم دستشویی هیچ الکی دیگه تا ساعت ۷ فول شدم یهو ساعت ۷معاینم کردن گفتن سر بچه معلومه زور بزن باهاشون همکاری نکردم تا ساعت ۷.۴۵ دردم شدید بود فقط داشتم زور میزدم ک گفت سر بچه داره در میاد بردن اتاق زایمان با ۵تا زور محکم بچم به دنیا اومد خداروشکر
بنظرم درد زایمان بهتر از درد بخیه بود بااینکه بی حس کردن بازم ی سری جاهاش کامل سوزن فرو می‌کردن پوستم حس میکردم فقط کارم شده بود جیغ تا خداروشکر تموم شد 🤲🙏