سلام ب همگی
وای خدا امروز خیلی بخیرگذشت خداروهزاربارشکر
دخترم تواشپزخونه بود بغلش کردم همون موقع حس کردم یکم بهش فشاراومد ولی جدی نگرفتم بعد توبغلم بود دیدم دستشو گرفته و نق میزنه دیدم دست چپشو میماله و گریه میکنه دستشو از آرنج خم کردم بیشتر گریه کرد وای اینقد استرس گرفتم ک نگو شوهرمم بیرون بود شیرش دادم ک شوهرم اومد گفتم دست بچه اینطوری شده بعد سریع لباس پوشیدیم بردمیش پیش ی پیرمرده ک شکسته بنده(اخه شوهرم میگه دکترا هیچی بلد نیستن چن سال پیش ناخن پاش شکسته بود اونام تا زانو گچ گرفتن الان ناخنش کج جوش خورده)خلاصه خدا خیرش بده مرده رو تا نگاه کرد رو ب من گفت بدجور بغلش کردی شونش در رفته بعد شوهرم گفت ن خورده زمین(من از ترس اینک قشقرق درست نکنه الکی گفتم من تواتاق بودم توحال خورده زمین )خلاصه شونشو جا انداخت خداروشکر دیدم بعدش دستشو حرکت داد و تونست باهر دوتا دستش اشیا رو بگیره وای چقد استرس کشیدم گفت تا ۲روز مراقبت کنید چون کوچیکه سریع خوب میشه
توروخدا مواظب کوچولوهاتون باشید الکی الکی اینقد راحت دخترم کلی اذیت شد بمیرم براش😭😭😭

۵ پاسخ

خیلی مراقب باش چون دستی در میره خیلی راحت ممکنه بازم در بره.

عصاره قلم براش بپز که استخوان هاش محکمتر بشه ،قطره هاشو بهش میدی؟

خدارو شکر به خیر گذشت
از این به بعد باید خیلی حواست به دستش باشه
متاسفانه منم خیلی پیش میاد بچم با یه شونه بلند میکنم🥲😱

وایی منو بگو تا هر روز بچمو نکشم از بغلا ویل کنش نیستم

مگه چجوری بغل کردی

سوال های مرتبط

مامان دوتا گل پسر مامان دوتا گل پسر ۱ سالگی
مامان آتنا مامان آتنا ۱ سالگی
زنگ زدم به مادر شوهرم باهاش حرف زدم اول ی ربع فقط گریه پشت گریه نفرین کرد پسرشو پسرم بی مادر بشه پسرم ال بشه ننش بمیره ایشالا
بعد کلی باهم حرف زدیم گف اره من ازت ناراحتم چرا ب پسرم گفتی من از دست اتنا پولو کشیدم گفتم اره ناراحتم غیر از اینم نیست گرفتی از دستش کشیدی حتی اونجا هی میگف اره بشمرید ببینید چقدره ۵۰۰باید باشه ۵۰۰میخواستم بدم
کلی بهم برخورده بود
بعد گفت اره اگر ب اونه توام روزی ک داشتی میرفتی دندون پزشکی دخترتو نزاشتی پیش من بمونه گفتم من یکسالو نیمه دارم درد میکشم نمیتونم برم چون نمیتونم دهترم بدون من نمیمونه گفتم بیدار میشه گریه میکنه بردمش گفت اره اگ ب حرفه منم بلدم حرف بزنم ب پسرم ولی نمیزنم
خلاصه گف اره اشتباه از من بود کاش اون زمان میگفتم بجای عروسی خونه بگیره برات من اشتباه کردم همه چیو مرور کردم اشتباه از خودم بود پسرم غلط کرده پسرم گ و ه خورده با دهن جد و ابادش ک ماییم
گفتم پسرت تو‌زندگبمون فضولی میکنه همرو گفتم گف بیجا کرده کلی حرف زدیم گریه کرد حرفای تو دلمو همرو گفتم 😏 همرم زد زیرش ن اینحوری نبوده ن فلان
مامان دوران و تو دلی🤰🏻➕👶🏻 مامان دوران و تو دلی🤰🏻➕👶🏻 هفته هجدهم بارداری
تجربه روز دوم از شیر گرفتن تا الان :
دیشب خیلی شب سختی بود😔پسرم طبق عادتش ساعت۴:۳۰ بیدار ش برای شیر من نزدیکش نشدم تا شیر نخواد خیلی گریه کرد شوهرم تا ساعت۵:۳۰ سرگرمش کرد تا بالاخره خوابید دوباره طبق عادت ساعت۸ بیدار شد و شروع کرد گریه کردن شوهرم سیبزمینی سرخ کرد یکم سرگرم شد خورد و بعد بریدمش بیرون تا نزدیکای ظهر تابش دادیم براش هندونه هم خریدیم اومدیم خونه موقع خوابش بود چون عادت به خوابیدن با میومدی داشت باز کلی گریه کرد منم پا به پاش گریه کردم😭خیلی سخته
با هندونه سرگرمش کردیم یادش رفت شروع کرد خندیدن بعد شوهرم بردش حموم بعد من سوپی که درست کرده بودم رو دادم خورد و بعد ناهار با باباش رفتن خوابیدن

واقعا دم شوهرم گرم خیلی داره همکاری میکنه دوشبه نخوابیده و مدام نگهش میداره نمیذاره من نزدیک شم که پسرمون من رو نبینه بهونه می‌می کنه ،امروزم نرفت سرکار و مرخصی گرفت موند و کلی کمک حالم شد
اگه امروز نبود اصلا نمیتونستم تنهایی از پسش بربیام🥺