چند مدتیه خیلی حالم بد بود منتهی جدی نمیگرفتم همش میرفتم یه سرم میزدم یا مکمل میخوردم یا تقویتی میزدم سرپا میشدم .اومدم بگم امروز دکتر گفت حالم بده وتمام اون استرسایی ک میکشیدم و هنوزم درگیرم باهاش کار دستم داده یادتونه که روزی هزاربار یاسین بالا میاورد دقیق بعد هروعده شیر دهی بالا میاورد حتی تو خواب از دماغ و دهن بعد ک افتاد سر غذا بدتر شد و ب رفلاکسش الرژی هم اضافه شد و تو ده ماهگی تشخیص دادن رفلاکسش الرژیکه و ....از نوع خیلی شدید مدفوع خونی کهیر های پوستی بیخوابی های زیاد عوق زدن های مداوم حتی حین بازی،مشکلات تنفسی خس خس سینه خلط پشت حلق عفونت گوش بخاطر استفراغ و برگشت شیر مداوم و خلاصه دیگه اکثرشو درجریانین. هربار حالش بد میشد من خودم قوی میگرفتمو مثل پروانه دورش میگشتم و رسیدگی میکردم اما گلاب ب روتون وفتی میخوابید اسهالو استفراغام شروع میشد و بی اشتهایی یا برعکس تو مطبا دکتر حرفایی میشنیدم راجب یاس و اینفعده دل دردهاش شدید تهوع و یبوست میومدم سراغم اونم شدید ها. هربار مسکن میخوردم و تا الان تو این یکسال و اندی بالای ۵۰بار رفتم درمانگاه و هی سرم . جوری ک تمام دکترای شیفت اونجا دیگه منو میشناسن. دلدردام ته نداشت و نفخ و دل پیچه تا ب اصرار همسرم رفتم دکتر فوق تخصص گوارش و انداسکوپی و ...در نهایت تشخیص ب روده تحریک پذیر و عصبی شدم همچنین افسردگی . دستاوردای امسال تمومی نداره 😭

تصویر
۱۶ پاسخ

چیزی نیست من از ۱۵ سالگی درگیرشم برو دکتر صفیخوانی اون منو خوب کرد

گفتار درمان بردی؟

چه خانوم زیبایی هستی گلم ،انشاالله مطمعنم ک امسال سال پر از خوشی های بی پایان میشه برات مادر نمونه❤️

دخترم این علایم داره بجز بالا اوردن بیشتر ترش
ولی دکترش خوب توجیح کرده
کلا برا همیشه سرماخوردگیش گف لوزه هم داره
کلا میگف بشدت الرژی داری حالا ب چی به همه چی بو گل و....
منم الان پرخوری عصبی شدم استخون درد کتف درد رفتم دکتر همه ازمایشا اوکی ولی دکتر گف ارتزور اینا داری ولی عصبی ک میشی درد پخش میشه مخصوصادتو مچ دست وپا

عزیزم فک میکنم توام لیدی میل میخوردی ت بارداری

تصویر

نگاه دکترش عوض نکردی قرص وشربت جی میدی

میشه بگی دقیقا علائمت چیا بوده😭منم دقیقا دردهای شکمی وحشتناکی دارم یه مدت هی خوب میشم هی شروع میشه 😭و آزمایش مدفوع هم دادید؟

انشالله بهتر باشی عزیزم غصه نخورم هممون همینیم

حرص نخور بچه ها بزرگ میشن ولی مریضی میمونه تو‌جونت🫠

عزیزم
چقدر سخت🥲
ولی قوی بمون و‌به خودت بیشتر اهمیت بده از این ب بعد

حداقل بین اینهمه سختی غصه مریضیتو نخور مساله مهنی نیست افسردگی درنان بشه خوب میشه،روده تحریک پذیر عصبیه

عزیززززم واقعا سخته شاید نتونم کامل درکت کنم ولی میفهمم چی میگی ، خدا خودش کمکت کنه ، ولی ببین همه‌ی اینا تموم میشه و یاسین قشنگم هرچی بزرگتر بشه اوضاعش بهتر میشه اون وقت ب یه مادر شاد و سالم نیاز داره ، مواظب خودت باش مهرنوش عزیزم🥰💪🏻🌸😘

عزیزمممم خیلی مراقب خودت باش امیدوارم شفابگیری و بلاازخودتو گل دخترت دور باشه

انشاالله ک خدا برات خوب بخواد
۳ ماهی پسرم درگیر رفلاکس بود خدا میدونه چه استرسی کشیدم سر اینک این قاشق غذارو خورد نکنه همشو بالا بیاره نکنه تو مهمونی بالا بیاره و هزار تا فکر دیگه
دقیقادرکت میکنم

عزیزم چقدر سختی میکشی میگذره تحمل کن خدا گل پسرت برات حفظ کنه

عزیزم پسرت خوب شده الان

سوال های مرتبط

مامان جوجه طلایی مامان جوجه طلایی ۱۴ ماهگی
سلام ب همگی ممنون ک حال یاسینو تک ب تک پیام میدین خصوصی میپرسین و نگرانشین. بخدا بدجور گرفتارم نمیرسم تک تک جواب بدم . دیروز بردمش فوق تخصصی ک خودش پرونده داره . اول از حالش بگم . ۲۴ساعت تب مقاوم ۴۰ درجه ک یهو تبدیل ب لرز میشد ،تب باعث تشدید رفلاکس میشه پس کنارش با هربار شیر خوردن استفراغ های جهشی از دماغ و دهن داشت . خدادوشکر بجز یکبار مدفوع خلطی دفعش نرمال بود،شیر و غذا و اب ب هیچ عنوان نمیخورد ک من میگرفتمش بغل تو خواب با سرنگ و قطره چکون میدادم جوری ک از همیشه و معمولش ادرارش بیشتر بشه و اگه ویروسه یا عود کردن الرژیه از روده ها و گوارش دفع بشه. لپاش ب حدی سرخ بود ک انگار زخم شده بود تو مطب دکتر مدام با اب ولرم ک همرام بود خنکش میکردم و اب و شیر میدادم با سرنگ چشم همه بهم بود اخر یه خانمی گفت من اول ک دیدمش فکر کردم لپاش زخمو خونیه. مادرمو خداخیر بده باهام اومده بود من حتی تو مطبم تا نوبتش بشه تن شویه میکردم براش. خلاصه بگم براتون دکتر دیدش و گفتم ک تب مقاوم ب شیاف داشته و از صورتش فهمید پروندشو دید گفت اگه این رسیدگیت نبود همون دیشب باید بستری میشد خلاصه معاینه کرد اثری از عفونت گوش و حلق و خس خس سینه نبود گفت یا الرژی ب لبنیاته ب گفته خودت و اب هوا یا خدایی نکرده سرخکه .باقی پیام تو کامنت اول
مامان جوجه طلایی مامان جوجه طلایی ۱۴ ماهگی
بچه بزرگ کردن کی اینقد سخت شد؟کی مریضی ها اینقد زیادشد؟گاهی با خودم میگم مهرنوش اخه تو میخوای ب کدومش برسی به رفلاکس به الرژی به کهیر هاش،ب شب بیداریاش تا صب ،به استفراغاش،چرا باید اینقد همه چی سخت بشه چرا من باید هربار بچمو میبرم پارک یا بخاطر الودگی هوا یا بخاطر گرما استفراغ کنه و کهیر بزنه ،دلش میخواد بره بیرون همش کفشاش تو بغلشه ک بکنیم پاش بره تو کوچه چون صدا بچه هارو میشنوهه ،مگه دلم از سنگه ک نزارم ،خوراکیا بقیه رو میخواد ،دیگه غذاهای تکراریشو میبینه از ته دل گریه میکنه ،با حسرت نگا خوراکی بقیه میکنه،خیلی فشار روحی شدیدی رو تحمل میکنم ،دیشب مامانم اومد پیشم تا صب یاس ۱۲بار بیدار شد هربار مامانم میگفت اخه این بچه چشه همش گریه همش ناله ،امروز مامانم فشار چشمش رفته بالا چون کل دیشب با صدا یاس بیدار میشد،دیشب یه شب از شبای من بوده فقط،اما من هر روز بیدار میشم هر روز میگم توکل ب خدا امروز قطعا بهتر از قبل هس همه چی اما نمیشه.قهر کردم با خودم با خدا با همه .دوستدارم یه نور امید ببینم یه اتفاق خوب .محتاج ی معجزه ام🤲مجدد سوختگی ک بخاطر تست نیس و علتشو هنوز نفهمیدم
مامان جوجه طلایی مامان جوجه طلایی ۱۴ ماهگی
سلام ب همگی این رورا قشنگ پوره شدم از دست این بچه
ب شددددت وابستم شده دستشویی نمیزاره برم میشینه تو بغلم با اسباب بازیاش بازی میکنه حتماااا باید جلو چشمش باشم ،اگه بغل بخواد اینقد گریه میکنه تا بگیرمش اگه دستم گیر باشه یا درحال طرف شستن باشم مثلا سرشو میزنه تو دیوار یا با دستش محکم میزنه تو سر خودش. شبا هزار بار از خواب بیدار میشه از تو تختش میاد تو بغلم زیر پتو میخوابه .عصبی ام . مشکلات دیگش مثل استفراغ و الرژی و رفلاکس و کهیر هنوز پا برجاس اینم اصافه شده یه مشکل شدید دیگه هم دارم اینکه چ ظهر چ شب برا خواب باید ۵۰دقیقه تا یکساعت رو پام باشه بلند لالایی بخونم دستمو بگیره تا بخوابه انم خواب سبک . یک شب بزور میخوابه و من از یکساعت قبلش روتین خوابشو انجام میدم ده صب بیدار میشه دوباره ۳ظهر میخوابه تا نهایت ۴. همه جوره تو فشارم و واقعا گاهی میخوام بمیرم واقعا از ته دل گریه میکنم . چون خیلیییی بهش رسیدگی میکنم اما هی بدتر میشه حالا یه خبرم دارم ک تو تاپیک بعدی بهتون میگم راجب خودمه. لطفا اگه تجربه مشابه دارین و میدونی باید برای بهتر شدن شرایط چ کنم راهنمایی کنید😘
مامان جوجو🐣 مامان جوجو🐣 ۱۳ ماهگی
سلام خوبین مامانای مهربون تاپیک قبلی که گفتم دیشب گفتم ی خانومی اومد و گفت دخترم قاروق شده بعد اینکه رفت تا صبح قشنگ خوابید تو این شش شب اصلا لحظه ای نخوابید همش رو پام بود میزاشتم زمین بیدار می‌شد بعد بی قراری و تب و اسهال و استفراغ
ولی کل دمای بدنش اومد پایین دیگه داغ نبود تا صبح انگار اب رو آتیش بود
ولی تو خواب چند باری اسهال رفت ک خواهرم پیشش بود تمیز کرده بود
استفراغ هم فعلا تا الان نکرده ب من گفت صبح دیگه بیدار شد از خواب اسهال نمیره الان ک بیدار شد بردم بشورمش دیدم سفت شده دیگه آبکی و شل نیست و استفراغ هم فعلا نکرده خداروشکر
نمی‌دونم واقعا دستش خوب بوده ک از این رو به اون رو شد
بچم آروم شد خیلی غذاب کشید تو این شش روز
دکتر ک اومد گفت امروز هم بمونم اگه استفراغ نداشته باشه و تب نکنه مرخص میشم فردا اینا
اسهال هم اگه کم باشه دارو میدم خودمم موندم هنوز نمی‌دونم یعنی ای مهمه مدت سوراخش کردن و چقدر گریه بجز گریه ترس افتاده ب جونش از هر آدم غریبه ای می‌ترسه اصلا اینجوری نبود
گفت خوب شد بیار ترسش هم برات بگیرم