۱۱ پاسخ

عزیزم اعصابتا کنترل کن تو یک مامانی و باااید مادری کنی ببین الان هم اون زبون بسته داد شنیده هم تو عذاب وجدان داری بچه منم همینه الان یاد گرفتم یه تشک بالشت گهن مسکنم تو اشپزخونه قشنگ به وسایل نگاه میکنه به منم نگاه میکنه تا ظرف بشورم و غذا درست کنم همینجورم براش حرف میزنم

دقیقا وضعیت هر روز من اینه !!! تا یه غذا بپزم یا خونه رو مرتب کنم دق میکنم 🙄☹️ امروز از ساعت ۱۲ شروع کردم به پختن ناهار تا ساعت ۳ طول کشید فقط غذا رو بار بزارم از بس که یا گریه میکنه شیر میخواد یا میگه بغلم کن یا پی پی میکنه باید بشورمش و …. هووووف

وای انگار دختر منه دیگه دستام رو حس نمیکنم کمر و زانو و گردنم درد میکنه تازه نگرانم که چرا چهار دست و پا نمیره خونه همیشه نامرتبه شبها باید تا ۳ صبح بیدار بمونم که بخوابه بعد من برم ظرف و آشپزخونه و خونه رو مرتب کنم تازه دوباره باید هی برم شیرش بدم و ساعت ۶ بیدار شم واسه مدرسه اون یکی بچه ام ظهر هم که شوهرم میاد میگه چرا اینقدر خسته به نظر میرسی🤔

اوه اوه من سر پسر اولم اینجور بودم پیک نیک اورده بودم رو اون اشپزی میکردم تا اینکه باباش تاب شرتی خرید از سقف اویزون کردم راحت به کار میرسیدم

براش آهنگ بذار

درکت میکنم ، بخدا خونه ما هم بهم ریخته اس از ساعت ۱۲ درگیرم بخوابه حالا که خوابیده تا پا میشم برم ناهار بزارم چشمشو باز میکنه بدو باید بیام پیش پیش کنم ، همیشه ماکارانی ۲۰ دقیقه ایی اماده میکردم الان از ساعت یک درگیر ماکارانی پختنم فعلا مرحله گوشتشو به پایان رسوندم دارم پیش پیش میکنم تا مست بشه برم ما بقی ، ناهار خوردنامون شده ساعت ۶ بعدازظهر 🥹🥹

عین پسرمن

الهی دورش بگردم‌من ،وابستت شده، ببرش توی اشپزخونه کنارت باشه ببینه داری چیکار می کنی، دل ارا هم همین بود دیگه میبرمش تو اشپخونه سرگرم میشع و کنجکاوی میکنه واسه نور و یخچال و لباسشویی خلاصه ک سرگرم میشه

دقیقا شکل پسرمن منم گاهی دادمیزنم بعدپشیمون میشم بخداک اعصابم نمیکش دیک اما چکنیم مادرشدیم مادرشدن یعنی صبوری

پسرمنم همینه مجبوری میزارمش پیش خودموبشینه بازی میکنیم تو روروئک چاره ای نیس

وضعیت منو داری ، همه میگن بغلیش کردی 😑 خب مگه میشه بچه رو بغل نکرد برنداشت

سوال های مرتبط