عزیزم الان دیگ نمیتونی ک طلاق بگیری بچه داری
تو باید ۶ سال پیش فکر خودتو میکردی
عزیزم یادت باشه زندگی هیچ کس گل و بلبل نیست..همه هم جار نمیزنن که ما فلان مشکل رو داریم...زندگی بدون بالا و پایین یعنی خاموشی...
اگه به طلاق فک میکنی..بنظرم راهکار ها رو امتحان کن...
اگه میتونی باهاش حرف بزن و توضیح بده
خودتو شیطون جلوه بده برا شوهرت قبل شروع رابطه ازش بوسه بخواه نوازش بخواه با شوخی و شیطنت
نذار اول کاری بره سر اصل مطلب
مطمئن باش کم کم خودشم از این کار لذت میبره...شروع کننده باش ندار همیشه اون شروع کنه...تو خلوت عشوه بیا و ازش ناز کردن بخواه نذار رابطه باشه فقط ازش عشق بازی بخواه.بهش بگو چرا نمیگی دوسم داره بخدا روزی هزار بار به شوخی میگم دوسم داری از زیر زبون مردا باید حرف کشید تا یاد بگیرن..همین زنای لاشی چیکار میکنن مردا جذب میشن فک میکنی مردا میرن سمت زنای بی آرایش و پوشیده؟؟ی زن لخت از کنارشون رد میشه تا جایی که میتونن دید میزنن. پس این تویی که باید بهش یاد بدی نازت کنه ..مردا خیلی خرن ...این زنای خبابونی خوب بلدن حرف بکشن و جذاب بازی در بیارن ...
یادت باشه این تویی که اجازه میدی چطور برآن احترام قائل باشن همیشه ازش ناز و کادو وگل بخواه بگو خوشحالم میکنه بگو حس افسردگی دارم نیاز به تو دارم نیاز دارم دوسم داشته باشی و بهم بگی ..بگو نیاز به بوس تو دارم ..نیاز به دس تو دارم....در آخر اگه نتونستی بیان کنی...از مشاور کمک بگیر ...
اینم بگم ما که بیان میکنیم باز ی چیزایی کم داریم و همه چیز اوکی نیست..
شوهر منم واریکوسل داشت و عمل کرد..اینا خودشون هم زمان رابطه درد دارن و یکم اذیت میشن ..پس شرایط رو تو فراهم کن نظر تا آخر عمرش فک کنه نیاز تو همین اندازه هست و تمام...کتاب بخر براش
منم ده سال ازدواج کردم 3 سال ب سختی تونستیم کنار بیاییم حالا من 13 سالم بود مادرشوهرم ب آقام میگفت دست زنتو بگیر بغلش کن فک کنین تا این حد افتضاع الان دیگه بچه داری سعی کن دل و دینتو یکی کنی یاریش کن
شبا دلسا گریه میکر شوهرم ۲ روز جدا خوابید عادت کرده بود ی جیغی کشیدم گفتم دختر بابام نیستم فردا میرم مهریه مو میزارم اجرا میگفتی زندان اونجا راحت میخوابی
چرا اومدی منو گرفتی تو خونه بابامم تنها میخوابیم دای بعد اومد خوابید پیشمون
از اول نباید میذاشتی جدا بخوابه
الانم سعی کن کاری کنی کنار همبخوابین مثلا بگو میترسم
کنارت هم باشین اون سردی از بین میره
ب همسرت گفتی از این اوصاع راضی نیستی
بگو اینطوری فاصله می افته بینمون
مثل من بخاطر پسرم تحمل میکنم تو هم صبوری کن و با بچت خوش باش از طلاق هیچی در نمیاد خواهرم
زهرا چند روز پیش تلگرامپيام دادم چک می کنی عزیزم
بنده خدا خوب مریضیش که مقصر خودش نبوده براش بوجود اومده
یعنی هرچندوقت یباد رابطه دارین؟؟
خانم گل چقدرررررر منی و منم تو.....
چند باری رفتیم مشاوره همش میگفت باشه باشه اما دریغ از کاری محبتی بوسی بغلی ..... چندین باری التماسش کردم نمیتونم تحملت کنم طلاقم بده اما میگه دوست دارم و جدا نمیشم ازت .بخدا که هیچی از دوست داشتن ازش درک نکردم .چندوقته خودمو زدم به بیخیالی و دلم به دخترام خوشه. تصمیم جدی دارم وقتی دخترام بزرگ شدن به طور رسمی و جدی ازش جدا شم
اکثرا اولش همین بودیم ،من شوهرم اصلا بلد نبود تا دوسال همش خون میاورد انقد. زور چپونی میکرد ،ماهم بعضی مشکلات داریم تو رابطه ولی دیگه باید ساخت و زد به بیخیالی بعضی چیزا درس نمیشه بعضی هم با زمان حل میشع ،گاهی یادمون میاد اعصابمون خورد میشه ولی بیخیال باش و ذهنتو درگیر مسائل دیگه کن
من باشم قبل طلاق اول میرم مشاوره
شاید واقعا با چند جلسه مشکل حل بشه
وقتی هم مشکلم حل شد گذشته رو فراموش میکنم و فکر میکنم زندگی مشترکم از زمانی شروع شده که مشکلمون حل شده
اگه خدایی نکرده حل نشد بعد فکر جدایی میفتم
عزیزمباکسی دیگهاینیست؟؟؟
والا شوهر من همه اینا ک از همسرت انتظار داری رو داره چ بدونم معاشقه محبت دست و دلباز ولی نمیدونم از هورموناهاست یا جی منم بعد از بچه کلا سرد شدم
گفتی اون کاری نکرده ؟
برا هر مسئله زناشویی
الان بچه داری همه چیز فرق داره باید آدم کوتاه بیاد الان تو بگو بیا پیشم میترسم خواب دیدم و ... نزار زندگی سرد بشه من بعد زایمانم سرد سرد شده بودیم دوباره من تلاش کردم همه چی درست کردم
اگه مشکلش همینه فقط بیخیال با بچت کیف کن هر کی یه مشکلی داره ،
نه بخاطر بچم
عریزم اگه الان دوست داره پیشت بخوابه وعین قبل نیس گذشته رافراموش کن رابطه جدیدی باهاش برقرارکن چون مجبوری بخاطربچت
برو شکایت کن مهریه تو بگیر
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.