ویروز اخرین شیفتمم دادم و حالا تا روز زایمانم خونم
تو این مدت بارداری واقعا با پوست و استخونم حس کردم که خانوما واسه کار بیرون آفریده نشدن، تمام این مدت دلم میخواست تو خونم باشم و استراحت کنم ، با این که سرکار رفتن باعث شد زمان یکم سریعتر بگذره واسم اما واقعا آزار دهنده بود ، از الانم همش دارم فکر میکنم چجوری وقتی بچم ۹ ماهش شد باید بزارمش پیش مامانم و باز برم سرکار 😢

خوبه تو حداقل مامانت هس بزاری پیشش
من مادرمم اینجا نیست و کس دیگه یم‌نیست موندم واقعا.
من اواسط چندماه نرقتم‌سرکار حالم خیلی بد بود ولی الان دوماهه دوباره برگشتم واقعا زن حیفه برا کار

ولی من عاشق کارم هستم .. الان ک اومدم خونه تا زایمان زار گرفتمه من زن خونه نیستم😖😖😖 سر کار خیلی پر انرژی تر بودم

منم از سرکار رفتن بهم میخوره از الان فکر وقتی هستم ک باید برگردم سرکار

منم تا اخر این هفته میام سرکار و واقعا اذیت شدم و غبطه خوردم به حال کسایی که باردارن و تو خونه میخوابن و استراحتن🥲دلم برا خودم و بچم‌میسوزه بعضی وقتا

منم دیگه زود خسته میشم
کار خونه هم میکنم،یه کم باید بشینم یا دراز بکشم
خوابم بهم ریخته،با سردرد از خواب بیدار میشم،حوصله مدرسه رو هم اصلا ندارم
دیگه شرایطمون خاصه و همین چیزا باعث میشه خانمها از جامعه دور بمونن،ان شالله بعد از زایمان هم برمیگردیم سر کار.مسلما بچه هامون یه مادر مستقل و در اجتماع رو بیشتر می پسندن

مگه کمردرد و لگن درد نداشتین تو ماه ۷و۸؟ چجوری میتونستین سرکار راه برین؟

مثبت نگاه کن
تو مامانتو داری ک بچتو بزاری پیشش
من هیچکسو ندارم و نمیدونم بعد ۹ باید باید کجابزارمشو چیکارش کنم

کارتون چیه ؟ تایم زیاده؟ عزیزم باید زندگی کنیم دیگه باور کن خونه بمونیم افسردگی میگیری سعی کن تا دوسالگی بچه تایم بیشتری رو باهاش بگذرونی من سر کار باشم انرژیم بیشتره واقعا نمیکشم تو خونه یا همش در حال تفریح و گردش

اتفاقا اگر نیمه پرش رو ببینی ،وقتی میری سرکار برای چند ساعتم که شده ذهنت از گریه و ... اروم میشه و با ادمای بیرون ارتباط میگیری روحیه ات بهتر میشه،ما که همش در و دیوار خونه میبینم و کار خونه میکنیم خیلی حوصله سر بره🥲