دو سوال دیگه الان تایپینگ یکی از مادرا خوندم از استرس دلپیچ شدم🤷🏻‍♀️

گفته بود که به هیچ عنوان نباید به بچه قطره بتامتازون داد و دلایلش..‌
مثل اینکه یه دکتر به بچه اش داد و کلی مشکلات به وجود اومده مثل
اینکه روند رشد کم میکنه چون مستقیم روی غده ادرنال اگر اشتباه نکنم تاثیر می‌ذاره و اون غده کم کار میشه و رشد بچه کم میشه..‌
برای عید پسرم سرما خورد دکتر بهش این قطره رو داد روزی چهار بار
و نزدیک به دو هفته استفاده کردم
مگه نمیگن دکترررررر
مگه نمیگن سرخورد کاری نکنید ببرید دکتر هر چی دکتر گفت
خوب ۵۰۰/۶۰۰تومن ویزیت میگیرن اعتماد میکنیم
این یعنی چی یه دکتر یه دارو میده اون یکی دکتر میگه نع این به شدت ضرر داره
مثلا همین دکتر که بتامتازون داد برای بچه من که دکتر اون خانم گفته به شدت مضره گفت پلارژین زیر یکسال منسوخ شده بعد بعضی مامانها میگفتم دکتر داده هوووووووف😪
سوال دوم بچه ها از شش ماهگی ببعد وابستگی پیدا میکنن؟ پسر من امروز یه طور عجیبی بود هر روز کل خونه می‌چرخید برای خودش و من باید دنبالش میکردم اسیب نزنه به خودش اما امروز من هر کجا بودم نق نق کنان فقط میومد می‌چسبید به پای من و بغل میخواست بعدش اروم میشد.تمام روز همین بود🤥

۴ پاسخ

اره از ۶ ماهگی اضطراب جدایی شون شروع میشه و حدودای ۸ دیگه بیشترِ

سوال دومت هم: بله از ۸ ماهگی تا ۳ سالگی ادامه داره
بعضیها زودتر شروع میشه اضطراب جداییشون
مثل فرزند گل شما.
اوجِش ۱۸ ماهگیه.
باهاش بازی دالی موشه و خوندن کتاب های دالی رو شروع کن. روزی نیم ساعتم ازش خدافظی کن برو بیرون. عادت کنه

عزیزم هر پزشکی یک نظری داره و یه سری پزشکا خیلی به عوارض دارو توجه نمیکنن بیشتر دنبال درمانِ سریع السیر هستند.
با یک بار دریافت دارو، همه ی عوارض که بروز نمیکنند
نگران نباش.
ولی هر دارویی مثل دگزامتازون هیدروکورتیزون بتامتازون از خانواده ی داروهای استروئیدی هستند و خیلی خوب نیس استفاده ی زیادشون.

دکترا همشون معلومات ندارن عزیزم من بچم خس خس داشت سینه اش تا ۵ ماه بخدا هفته ای یه بار میبردم دکتر همه میگفتن سرما خورده دکتر هم خشک کننده میدادش بعد خسته شدم از بس بردم دکتر بردمش یه دکتری دیگه گفت به خاطر حساسیت به پروتین گاوی هس اصلا سرما نخورده

سوال های مرتبط

مامان امیررضا مامان امیررضا ۸ ماهگی
نوار مغز رو گرفتن رفتن پیش دکتر استرس داشتم حس خوبیم نداشتم یه ربع اومدن بیرون دکتر دارو داده بود چیزی نگفته فقط گفته بود خیلی تشنج کرده توی نوار مغزش روزی حداقل ده بار تشنج نشون داده مامانم ازش پرسید چطور تشنجه که مشخص نیست گفت هروقت چشم هاش رو خیلی گرد کرد یا به شدت پرید دستاش بدون داره تشنج میکنه کاری که برام جالب بود و بهش میخندیدم تشنج بود؟ دکتر کلی آمپول براش نوشت بود نامه داد فردا دکتر چشم پزشک برای معاینه برگشتیم خونه کل راه هممون سکوت کرده بودیم هممون بغض تو گلو داشتیم که هر لحظه ممکن بود بترکه امیر علی خواب بود گذاشتمش سر جاش اون کنارم تو اتاق خودم میخوابید دراز کشیدم کنارش دستمو تو دستش گذاشتم بوسش کردم با خودم حرف میزدم میگفتم داداشی هرچی هم که بشه من هواتو دارم آبجی کنارته اجازه نمیده داداش کوچولوش عذاب بکشه شده بهترین دکترارو پیدا میکنم اما اجازه نمیدم درد بکشی اما خیلی خوش خیال بودم فرداش رفتیم دکتر بازم دارو داد ایندفعه باید کلا بی هوش میشد خدایا این داروها چین مگه چقدرش بود کلا چهار پنج ماه بیشتر نداشت چطور میتونست تحمل کنه دکتر اومد گفت باید ببریمش اتاق عمل برای معاینه بچه رو بردن من مامانم بیرون موندیم ادامه دارد...