۸ پاسخ

عزیزم مگخ بهداشت دکتره که گفته قلب و چک کنی اگه میخاست تا الان مشکلی داشته باشه متخصص که میبردی برا سرماخوردگی وقتی چک میکنن حالیش میشد یا شک می‌کرد پسر منم خیلی ریزه الان به زور شده ۸۷۰۰ولی دکتر میگه ژنش همینه بعد کم کم خوب میشه مهم اینه دور سرش و قدش خوب باشه

منم بخدا هیچکس رو ندارم خانواده شوهرم هستن اما قطع رابطه ام باهاشون پسرم بچه میخواد که باهاش بازی کنه نی نی که میبینه اینقدر قشنگ باهاش بازی میکنه ولی وقتی کسی نیست گریه فقط الان شهر مااتیشه پارک ظهر نمیشه ببرم باید شب ببرم و تو خونه بدو بدو میکنم باهاش بازی خونه رو باهم جمع میکنیم تو کوچه میبرم

عزیزم منم دست تنهام هیشکی ندارم توشهر غریب. با دوتا بچه، واقعا درکت میکنم، فکر کن من دوتا بچه دارم طبقه دوم روزی چندبار پلها میرم میام تا بچهام آروم شن، بازی کنن. پارک میبرم. توکوچه، توحیاط. زندگی سخته بچها کوچیکن نمیفهمن باید تحمل کرد صبر کرد

پسرمپم همین ..منم بچمو دعوا میدم ولی خداشاهده نمیخام یک تارمو ازش کم بشه ولی خودمون ادمیم خسته میشیم تازه من حامله هستم ببین چه زجری میکشم دست تنها

این روزا خیلی عصبی شدم همش داد میزنم یا خودمو میزنم استرس الکی میگیرم

بچت مثل دختر منم لاغره دختر منم چند روز پیش بردم همین بود وزنش ۸۹۰۰ قدش ۸۰ دوسرش ۴۶

ناراحت نباش عزیزم این روز های سخت میگذره منم مثل تو دست تنها هستم ولی شوهرم وقتایی که از سرکار بیاد و خسته نباشه باهاش بازی می‌کنه یا می‌بره بیرون تاب میخورن ،بهش بگو باهاش قشنگ بشین درددل کن بگو منو تو شریک زندگی هستیم این بچه منو توعه هردو باید بهش برسیم ببین چی میگه

الان شاید ۶ماه رو یه وزنه نمیدونم چه گوهی بخورم که درس بشه چه دکتری ببرم همه میگن سالمه اول میگفتن شیر میخوره وزن نمیگیره از شیر گرفتمش هم خودشه

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۱ سالگی
خانوما یه سوالی داشتم میشه لطفا کمک کنید پسر من خیلی گریه میکنه از صبح که از خواب بیدار میشه گریه میکنه تا شب که بخواد بخابه برا چیزای الکی میزنه زیر گریه خودشو پرت می‌کنه زمین جیغ میزنه خودشو گاز میگیره مبل رو گاز میگیره یا منو یا هم خواهرشو موهاشو میکنه سر من داد میزنه هر کاریم بکنم بدتر میشه بخدا از صبح هم که بیدار میشه همش دستم به دهنشه که گرسنه نباشه بهونه گیری کنه صبح برا صبحونه تخم مرغ میدم تا وقت نهار که بشه شیر موز میدم بهش ظهرا غذاهایی متنوعی درست میکنم میدم ساعت ۲ اینا میخوابن دیگه تا ساعت ۴ و نیم و ۵ بعدش که بیدار میشن بهونه بیرونو میگیرن باباشون میبره پارک تاب بازی یک ساعت دوساعتی میگردونه میاره اورد که خونه بازم گریه میکنه خودشو پرت میکنه اینور اونور میبرمش حیاط ماشین سواری میکنن باهاش بازی کنم باهاش اما بازم گریه میکنه همش دنبال پدرش گریه میکنه که منو ببره اونم کار داره نمیتونه که همش پیش این باشه منم هر کاری میکنم سرشو گرم کنم دنبال پدرش گریه نکنه نشدنیه که نشدنیه دیگه کم میارم از بس باهاش حرف میزنم نازشو میکشم که گریه نکنه هر کاری بگید کردم بخدا سر کتاب هم باز کرذم اما بازم اروم نمیشه اصلا دیگه موندم چیکار کنم از دست گریه هاش از صبح تا شب ۱ ساعت اروم نیس که بگم ارومه منم مغزم استراحت میکنه نه همش گریه همش بهونه خسته شدم دیگه دیگه بعضاً عصبی میشم داد میزنم سرش میزنمش بعدش خودم ناراحت میشم خودم خودمو میزنم که دستم بشکنه چرا زدم 😭😭😭😭😔😔