۴ پاسخ

حس میکنم هیچ تغییری نکرده توحالم.ولی ازاونور وقتی بچمو مبینم کلی براش ذوق میزنم ودلم براش ضعف میره .نمیدونم چمه.خودم دلم میخاس بچه بیارم.ولی حس میکنم اون وابستگی که همه میگن تامادرنشی نمیفهمی بچه چیه روندارم😢شاید چون کنارمه اگ یه لحظه ازم دور بشه اونموقعس ک غوغا کنم.چون روزیکه توبیمارستان برای اولین باردیدمش اشک شوق ریختم یاوقتی امپول زدن بهش گریه شو شنیدم تحمل نکردم همراهش اشک ریختم.شوهرمم ک یکسره قربون صدقه اش میره وحتی میگ واسه دیدنش ذوق داره ک بیاد خونه.ولی ازاونور بچه اومده انگار من رفتم کنار ماهیچ زمان جدا ازهم نخوابیدیم الان دور ازم

اولش حس میکنی هیچ حسی به بچه نداری بعد که اگه حتی درحد چند دقیقه دور بشی دیوانه میشی من دخترم ۶سالشه پسرم ۴ یعنی اگه یه شب نباشن خواب نداریم نه من نه شوهرم

وقتی ب دنیا میاد لحظه ب دنیا اومدنش وصف نشدنیه انگار اونموقع تازه میفهمی حس مادری یعنی چی وقتی اولین بار صورتشو میبینی،بهترین لحظه زندگی هر زنی بنظرم لحظه تولد بچشه،،الانم عاشقشم جونمو میدم براش فقط خیلی اذیتم میکنه کولیک داره،شوهرمم خیلی دوسش داره

نگم برات🥺😍موقع ک ب دنیا میاد اصلا ی حس عجیبی میاد سراغت 🥹شوهرم بیشتر عاشقم شد و جونشو میده برا دخملی

سوال های مرتبط