۹ پاسخ

منم بچمو باخودم باشگاه میبرم ارایشگاه میبرم هرجابخوام برم میبرم درسته یکمی محدود میشم ولی من ازجایی خودمو نمیندازم نهایت کار کردن چون نمیشه بردش محل کار
ک‌من‌کارمو اوردم توخونه😁 البته‌چندماهی هست وگرنه تواین سه سال منم بیکاربودم

سه چرخه چیزی اگ میتونی بگیری ک میری بیرون زاحت ببری مهدکودکم زود نیس در هفته دوسه روزم بزاری هم باشگاه میتونی بری هم ب کارات و خودت برسی

حتما بذارش مهد. بعد از سه سالگی ،اینکه بچه ها اگه صحبت کردنشون کامل و قابل فهم باشه و از پوشک هم گرفتینش برای خودشون هم خیلی خوبه. بچه ها ب مادران شاد و در ارامش نیاز دارن.ی مادر همیشه افسرده رو بچه هم تاثیر بد میذاره

دختر من پوشکی یه ماه میشه گذاشتم مهد خیلی خیلی راضیم

والا من از ۶ ماهگي رفتم سرکار
البته بیشتر دورکار بودم
هرچند هفته ای دو سه روز کار پیش میومد و باید با بچه بیرون میرفتم یادمه دستام خسته میشد از بس بغلش میکردم
آرایشگاه میذاشتم پیش همسرم
اون تو ماشین میگردوند تا من کارم تموم بشه از برج ۷ هم باشگاه میرم اون یکساعت کامل خونه است
الانم که بیشتر سرکار میرم میذارم پیش مادربزرگش در حد ۴_۵ ساعت
منم بفکر مهدم چون دیگه خجالت میکشم بذارم پیش کسی
فقط دخترم هنوز پوشکیه

به نظر من یواش یواش پروسه مهد رو شروع کن
تا مهد خوب پیدا کنی و عادت کنه و بتونه چند ساعت تنها بمونه طول میکشه
منم میخوام پسرمو مهد بذارم
هم برای خودشون خوبه هم برای ما
مخصوصا اگه تک فرزند باشن

منم مثل شما هیچ کاری نمیتونم بکنم

خوب اینکه هر مادری با وجود بچه یه مقدار محدود میشه طبیعی ،ولی مهد میتونی بذاری یه جای خوب پیدا کن خیلیم خوبه چرا زود باشه

چند ساعت در روز بزارش مهد و به کارات برس

سوال های مرتبط

مامان hana مامان hana ۳ سالگی
درد و دل کمی طولانیه ...

مدتیه خیلی ناراحتم... بخاطر عصبی بودن و جیغ زدنای هانا... بچم هیچی رو با ارامش ازم نمیخواد( مثلا اگه حتی دیر تر براش غذا بکشی کلی گریه میکنه ، همون اول غذا رو میبینه شروع میکنه داد زدن غذاااا غذاااا هر وی میگم چشم برای شما میکشم اول ولی فقط داد میزنه کلا همش دعوا داره همش عصبیه همش میزنه منو یا حالا باباشو پیش بقیه خوبه( دایی و دختر دایی هاش و دختر عموش و..) ولی پیش من و باباش نه .. همش براش وقت میزارم مشاور میگفت روزی یه ربع وقت مفید کافیه براش ولی خدا شاهده من چندین ساعت براش وقت میزارم حتی وقتایی که آشپزی میکنم میبرمش کنار خودم با بازی هم اشپزی میکنیم هم اون بازی میکنه، اما بازم عصبیه اونم خیلی زیاد ، تا یه جاهاییش میدونم اقتضای سنشه و تازه از ۳ سال این شرایط بدتر هم میشه ، اما همش میگم نکنه این مقدار طبیعی نباشه و زیاد از حد باشه... با دعوا و عصبانیت هم خیلی مخالفه یعنی اگه ما یه کم تن صدامون عوض بشه سریع واکنش نشون میده یه واکنش بدتر از ما .‌ یکی دعواش بکنه در جوابش به شدددت جیغ و داد میکنه که منو دعوا نکن و طرفو دعوا میکنه و حتی میزنه ... دیشب یه عطاری اشنا رفتیم کف دستمو دید میگفت خودت خیلی استرسی و این استرس و عصبی بودنا به بچت منتقل کردی اما درسته من استرسی ام خیلییی تو رفتارم با هانا مراقبم اتفاقا باباش خیلی بدتره مثلا موقع عصبانیت خیلی خوب نمیتونه خودشو کنترل کنه خیلییی تذکر میدم به شوهرم ولی خب... خیلی ناراحتم من همه این ۳ سال تلاشم رشد و پرورش یه بچه شاد بود چرا اینجوری شد 😥