توروحدابچه های شماهنوزم سرغذاخوردن وبهانه های الکی حرصتون میدن من امشب تاحدسکته رفتم ازدست پسرم.

منظورت همین پسرت ک نزدیک ۵ سالشه؟😳بزرگ شدن که دیگ

پسر من که چند روزیه چیزی نخورده😭

دختر منم همینه

تازه یه مدتی یاد گرفته میگه غذا تازه یا برا وعده قبل بوده.


دیروز نهار گوشت چرخکرده داشتیم نخورد منم هیچی نگفتم عصر داشت بشقاب میخورد از گرسنگی.

کلا از دست بچه تو سکتم تو آشپزخونه بودم اومدم دیدم داره قاب موبایل مو لیس میزنه

اره انقد فیلم بازی می‌کنه که نخوره داستان داریم باهاش

آره سر سفره نخورد همین الان نشست خورد😑😑😑

دخترام اینجوری بودن یه بار دیگ واقعا عصبی شدم چون هی باید چهار پنج بار براشون سفره مینداختم یه شب پا رو دلم گذاشتم سفره انداختم گفتم هرکی اومد خورد ک خورد نخورده گشنه بخوابه فقط دختر کوچیکم اومد خورد و اون دوتا باز ناز کردن منم گشنه خوابوندم ولی دم دست ابمیوه کیک گذاشتم نصف شب گشنه شدن بخورن. از روز بعد هر وقت سفر انداختم سه تا اومدن نشستن خوردن جمع کردن