پسر منم همین بود ، امسالی که گذشت بردمش مهد حدود دوماه اول با هم درگیر بودیم مربی مهدش بسیارررر معربون و با حوصله بود خیلی کمکم کرد اول مینشستم جلو در کلاس بهد پنج قدم دور تر بعد نشستم سر پله ها بعد نشستم پاگرد اول بعد یه طبقه جدا شدم و بعد رفتم خونه اینا همه تو فواصل زمانی چند روز چند روز تغییر میکرد و برای هربار تغییر پسرم یه کم گریه میکرد بعد عادی میشد بعدش دادم همسرم صبح ها بردش دم در بوسش میکردم میگفتم خیلی دوست دارم دو ساعت دیگه میام دنبالت با باباش میرفت منم بعد میرفتم دنبالش کلا کار رسید به اونجا که جمعه هم بیدارم میکنه میگه منو ببر البته دیروز تموم شد مهد که البته بهم گفتن مهدی پیش یک حساب میشه برای سال جدید هم باید بره پیش دو که من میخوام ببرمش اینبار خود مدرسه و از الان دارم باهاش صحبت میکنم که میری مدرسه جدید و یه حیاط داره و کلی چیزای قشنگ براش میگم که اماده بشه الانم قصد دارم با باباش بفرستمش کلاس شنا و اگر دوست داشته باشه خودم ببرمش کلاس اسکیت ، امسالی که گذشت رو برده بودمش موسسه و حالت مدرسه نداشت موسسش هم قرانی بود و دایم بچه هارو شستشوی مغزی میدادن راجب جنگ و کشتار و تفنگ سر همین موضوع نمیخوام همینجا بمونه چون ذهن و فکر بچه ها پاک و از الان نمیخوام درگیر این مزخرفات بشه
یه مدت ببر بازی وشادی یا بازی ومهارت یه چندبار بشینی اونجا براش عادی میشه دیگه دوست پیدا کنه شمارو یادش میره زمانبره اما جواب میده
سلام عزیزم تبسم هم همین طوره ببرش مادر رو کودک خیلی تاثیر میزاره
حتی سرویس هم میرم میاد یعنی دراین حد منم موندم واسه مهد مدرسه چیکار کنم والا من دوست نداشتم وابسته بشه اما دیگه چیکار کنم
عزیزم منم پسرم شدیداً وابسته است یعنی بدون من غذا نمیخوره
نگرانی نداره فوقش یکی دو هفته اذیت میشی میزی اونجا میشینی
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.