۷ پاسخ

عزیز دلم نگران نباش
من و شوهرم تنهایی توی یه شهر دور از خانواده هامون زندگی میکنیم .تازه هر دو ام ساعلیم با وجود تجربه کممون تا ده ماهگی جلو اومدیم
هر وقت خییییلی خسته میشم به این فکر میکنم چقدر زود گذشته و یه روزی حسرت دیدن دوباره این دست کوچولو ها و صورت کوچولوشو توی این سن دارم
میگذره دوباره همه چیز عادی میشه
ازین روزای خاص لذت ببر با وجود اینکه میدونم چقدررررر سخته

من دوقلو دارم و تنهام بچه سختی داره اما یکی باز بهتر کنترل میشه

منم دست تنهام دور از خانواده هیچکی نیست دخترمو نگهداره بعد س روز ک شوهرم از شیفت بیاد نگهداره میرم حموم .. حتی روز یکساعتم کسیو ندارم نگهشداره

منم تنهام از روز اول زایمان تنها بودم تا الان با کمک اینترنتو مشاور خوابو سایت های تغذیه نوزاد تونستم مدیریت کنم

منم‌تنهام و خسته🥲از خود روز تول زایمان دست تنها بودم
الان شبا از گردن درد و مچ درد نمیتونم یکم‌بخوابم

میگذره زیاد سخت نگیر منم خودم تنهایی ب پسرم میرسم

عزیزم نگران نباش
منم مثل توام
این روزا هم میگذره

سوال های مرتبط

مامان نخودچی✨️🍼 مامان نخودچی✨️🍼 ۱۰ ماهگی