۷ پاسخ

پسر من اصلا نون نمیخوره. امروز باباش املت میخورد گیر داد به منم بده گفتم نه به اون نده اون نمیخوره ولی اصرار کرد میخوام
چند بار نون دهنش گذاشته بودم تف کرده بود و بالا آورده بود
هیچی دیگه دیدم باباش لقمه ی کوچیک میذاره دهنش و این میخوره اصلا شاخ درآوردم و کلی ذوق کردم گفتم خدایا شکرت بچم نون میخوره
نتیجه اینکه اصرار به خوردن نتیجه نمیده
بچه منم به شدت بد غذا بود حساب کن که اولین باره نون خورد من با داستان و اینا برنج خورش کردم . با نشون دادن اینکه بچه های دیگه میخورن و هزار ترفند دیگه

پسر منم بد قلق . واقعاً گاهی منم کم میارم ولی چاره ای نیست تحمل باید کرد .مثلا آجیل بهش بدم فقط تو دهنش نگه میداره دریغ از یه دندون کوچولو .اما تخمه آفتاب گردون دوست داره سعی میکنم حداقل همونو بدم بخوره زیاد نمیخوره ولی نسبت به آجیل لااقل اینو میخوره .غذا هم اوایل غذاهای ربی نمیخورد گیر داد به قرمه الان قرمه نمیخوره .گیر داد به فسنجون الان دیگه نمیخوره .تخم مرغ گیر داد الان دیگه نمیخوره.کباب تابه ای دوست داره چون تمام موادش چرخ میشه و بافتش نرم .میخوای امتحان کن شاید خورد .باید ببینی چه غذایی دوست داره .پنیر خامه ای ویلی خوش طعم میخوای امتحان کن با نون کوچولو کوچولو بهش بده .اینارو دارم میگم پوست خودم پاره شده تا از بچم بفهمم .شما هم صد درصد میدونی چه چیزایی رو دوست داره چه چیزایی رو دوست نداره

با گوشت و پوست درکت میکنم

من دخترم غذا خوردنش بدی نبود ولی الان دو سه هفتس هیچی نمیخوره به هیچ طریقی گفتن شاید بخاطر دندان آسیاب هست. دهنش را نگاه کردم دیدم واقعا دوتاآسیاب آخریشا درمیاره

هرچی اصرار شما بیشتر بشه بچه کمترغذا میخوره بجای اینکار خودتون بشینین اون غذا رو با اشتیاق وصدای اوم به به بخورین بچه هم همراهیتون میکنه

سلام
کودکتون بدغذاهست دکتر عطیه محمد زاده خیلی عالی هستن تو کانال تلگرامشون هم درموردش توضیح میدن
بنظرم ازشون راهنمایی بگیرین

بچه خواهرشوهرمنم جز گوشت و مرغ و کباب و جوجه ب هیچ غذایی لب نمیزنه خواهرشوهرم روزی ده مدلم براش غذا درست میکنه ولی نمیخوره اوایل خیلی حرص میخورد اما الان دیگه فهمیده گوشت و مرغ اینا دوست داره براش اونارو درست میکنه از طرفی هم بچش عاشق میوه است

سوال های مرتبط

مامان حسنا مامان حسنا ۲ سالگی
مامانا حالم خیلی بده. دو ماهه دخترم لجبازی های عجیب غریب میکنه زندگی رو بهم سیاه کرده شب و روز برام نذاشته واقعا از آدمیت خارج شدم مثلا میگه غذا نمیخورم نمیخوام بخوابم نمیام پوشکمو عوض کنی نمیخوام آب میخواد میگه نمیخوام آب بخورم همه رو با گریه . تا ببینه سفره پهن میشه میخواد جمع کنه نمیذاره هیچی بخوریم نمیذاره جارو کنم نمیذاره لباسای خودم و خودشو عوض کنم حتی نمیذاره دسشویی برم چایی نمیذاره بخورم و همه این مخالفت ها هم با گریه ست با گریه های شدید
اما الان دو روزه میخواد پی پی کنه تا میاد بشینه یهو پا میشه میگه نمیخوام پی پی کنم و واقعا خودشو نگه میداره هر یک ساعت نیم یهو میبینه میخواد پی پیش بیاد میزنه زیر گریه که نمیخوام میگم بشین پی پی نکن نمیشینه خودشو جمع میکنه واقعا روانی شدم انروز سه روزه پی پی نکرده منم دیدم این آدم نمیشه هرچی بغلش میکنم هرچی بهش چشم چشم میگم بخدا نمیذاره ظرف بشورم نمیذاره نماز بخونم گفتم بهش بغلت نمیکنم با من خرف نزن اون واسه خودش گریه میکرد من ظرفامو شستم دسشویی رفتم نماز خوندم بعدم بردمش حمام حتی یک ماهه حمام نمیاد همه کارامو کردم بخدا وقتی صدا میکرد مامان دلم کنده میشد اندازه ده سال امروز پیر شدم ولی دیگه از دستش خسته شدم دیگه دمار از روزگارم دراورده الان خوابیده ولی هنوز تو خواب هق هق میکنه واقعا دلم خونه واسه بچم واسه خودم و زندگی تلخ تر از زهرم