۸ پاسخ

من خودم هیچی طلاندارم فقط گوشواره اس
ولی دخترمو هرروز بیرون میبرم ازوقتی شنیدم ترس ورم داشته

والا منم ترسیدم از این به بعد پارک نمی‌برم فوقش میبرم تو محوطه آپارتمانمون بازی کنن

من که پسرمو حتی نمیزارم نزدیکترین کس مثل خواهرم یا مادرم جایی ببرن
فقط جلو چشم خودم...
نه که اعتماد نداشته باشم بهشون
نه...
فقط از بچه خودم میترسم چون دستشو نمیده میگه بزارین خودم برم
بعد آدمم حواسش نباشه که هیچی دیگه

مگه هموز كسي بچشوً ميفرسته تو كوچه اونم تنها
من ك أصلا نميزارم بيرون هم بريم فقط خودم يا باباش تو كوچه ك أصلا خودمون هم نميريم چ برسه بچه رو بفرستيم به

اوضاع خيلييييي بد شده حتي ادم بزرگ هم ميدزذن واي ب حال بچهاي بي دفاع و نادون

من ازترسم گوششم سوراخ نکردم میترسم گوشواره بندازم تنهایی باشیم ازگوشش بکشن

باز چیشده😭منم شنیدم میبرن النگو و طلاهاشونو میگیرن بعد یه جایی ول میکنند زنگ میزنند بیان ببرن خانواده اش
خیلی میترسم

واقعا ترس داره اخه چی میخوان از یه بچه

کجا دزدیدن باز

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی جانم♥️ مامان امیرعلی جانم♥️ ۱ سالگی
مامانا الان یه کلیپی در مورد بچه دزدی تواینستا دیدم، گفتم بشما هم بگم خیلی مراقب بچه هاتون باشید،کافیه فقط یه لحظه از بچه هاتون غافل بشید بخدا جلو چشمتون بچه رو میدزدن، این اتفاق نزدیک بود امشب واسه بچم بیفته،هرموقع یادش میفتم دلم میلرزه، امشب منو خواهرم اومدیم خونه مامانم، خونه مامانم چون حیاط داره هر موقع میریم اونجا بچم می‌ره تو حیاط بازی میکنه، اون لحظه ای که بچم داشت بازی میکرد درحیاط باز بود منم داشتم با مامانم صحبت میکردم،خواهرم میگفت تو حواست نبود میگفت امیرعلی رفت دم در داشت تو کوچه نگاه میکرد میگفت من دوییدم برم بیارمش یکدفعه دیدم یه خانوم که از اتباع بود تقریبا یکی دومترم از پسرم فاصله داشته، میگفت خم شده بود سمت خونه مامانم به امیر علی نگاه میکرد،میگفت تا منو دید هول شد میگفت یکدفعه دویید رفت، بخدا الان که دارم اینو میگم ترس همه وجودمو گرفته، خواهرم میگفت داشت نگاه میکرد اگر امیرعلی تنهاس،کسی پیشش نیس، بچمو برداره ببره، تورو خدا دوره زمونه بدی شده مراقب دسته گلاتون باشید ، همش میگم اگر خدای نکرده زبونم لال بچمو میدزدید چه خاکی باید تو سرم میریختم