اومدم غرررررر بزنم سبک بشم 😪
این بچه پدر پدر پدرمو آورده جلو چشمم نه غذا میخوره نه حرف گوش میده از ظهر پامیشه فقط نق میزنه و گریه میکنه و آویزون منه تا ساعت چهار و پنج صبح هرچی مدارا میکنم تو روز نمیزارم بخوابه اصلا تاثیری نداره واقعا درمونده شدم هر شب از کجا تا کجای تهران میکوبیم میریم براش کباب بخریم که اطمینانی باشه بزور دو لقمه میخوره یه بچه ضعیف و نق نقو و همیشه مریض که هیچی حالیش نیست واقعا اسمش ناشکریه یا هرچی خستم کرده یعنی هممون و خسته کرده دیشب ب حدی ب دیوانگی رسوند منو که کوبیدم تو سرم که نزنمش تا بخوابه سکته داد منو و شوهرمو ، امروز از ساعت یک پاشده یه شیشه شیر خورده الان براش غذا آوردم عین دیونه ها گریه میکنه و با حرص دستاش و دندوناش و فشار میده که نخوره منم نشستم گریه کردم از دستش خب چه مرگته کوفت کن دیگه اینقد ضعیفه همش مریض میشه بخدا قسم آرامش و خوشبختی زندگیمون و گرفته این همه بچه دیدم هیچکدوم ب بدی این نبودن ولی بگو خونه رو خراب کن و بهم بریز و وسیله بشکن اندازه ده نفر رو داره بخدا یه ذره اعصاب ندارم تو تایم امتحانام اما امان از یذره آرامش بچه ی دوم آوردن بزرگترین اشتباه زندگیم بود 🤌 رفتیم ختنه سورون پسر خالم اینقد اذیت کرد اونجا همه فک میکردن از یه سیاره دیگه اومده بچه ۱۰ ساله رو گاز می‌گرفت واقعا شرمنده شدم بخاطر داشتن همچین بچه ای با اینکه تو خونمون همه چیز آرومه و هیچ مشکلی نداریم این بچه شده عذاب برام حس میکنم دوسش ندارم یعنی هیچ حسی بهش ندارم دیگه 😭😭😭😭😭😭

چه شرایط سختیه عزیزم!
فقط یه راهنمایی میتونم بهت بکنم در مورد غذا نخوردنش که هم اون به آرامش برسه هم خودت.
این بچه که بخور نیست!
پس خودتو اونو فعلا عذاب نده
نترس هیچیش نمیشه
غذارو بذار جلوش خودتم بشین کنارش بخور هیچی هم بهش نگو و تظاهر کن اصلا حواست به اون نیست.خورد که خوب خداروشکر نخورد خم به ابروت نیار...
یه مدت این روشو پیش بگیر باور کن خیلی موثره.
و اینکه اگر شرایطش رو داری حتما هر روز ببرش بیرون تا بدو بدو کنه و جیغ بزنه و آب بازی کنه و ....

ببین هرجا که خاک یا ماسه دیدی بهش اجازه بده بره خاک بازی کنه یا ببر داخل حیاط یا بالکن آب بازی کنه خیلی خوبه کامل انرژیشو تخلیه میکنه

اخ نگو پسر منم همینه یه کارایی میکنه هر کس ندونه فکر میکنه ما همش تو خونه یا جنگ و دعوا داریم یا مثل مغولا زندگی میکنیم من آخری بردمش آزمایش دکتر گفت کم خونی داره یبوستش خوب بشه انشاالله شربت اهنشو بهش بدم شمام به نظرم یه ازمایش ازش بگیر شایدکم بود چیزی داشته باشه که غذا نمیخوره

عزیزم یه آزمایش خون و آهن براش بدین حتما. شاید کمبود آهن داره

حتما ببرش چکاب کلی بده.

عزیزم یه دکتر ببر بچه رو یا آزمایش بفرسته یا بفرسته مغز و اعصاب .
البته پسر منم واقعا شیطونه

شربت زینگامان بهش بده عزیزم. بچه ی من دهنشو بازنمیکرد. دوشیشه زینگامان دادم الانم سانستول پلاس زینک میدم. حتما زینگامان بگیربده روزی ۵ سی سی. ۳سی سی قبل ناهار و۲سی سی قبل شام. حداقل غذاهم کم خورد میدونی ویتامینای بدنش تامین میشه

درکت میکنم آدم ذلّه میشه از دستشون
شربت سیموسد بده برا خوابش

پسر منم لاغره...خدا رو شکر کم مریض میشه...ولی روزا اینقد اذیتم میکنه داغونم..منم مدام دارم داد میزنم شبا ساعت یک می‌خوابه این دیگه بیشتر رو اعصابمه

اگر دختر منو ببینی وای 7 ماهش ک شد هر کی اومد هر جا رفتیم این بچه 5 دقیقه از بغلم نیومد پایین اگر شب جایی موندیم تا صبح نق نق نمیخابید گریه های طولانی وحشتناک زیاد داره لجبازی زیاد ما غذا میخوریم سینی میگیره ک همه چی بریزه جارو میکشم اذیت دستمال میکشم نکش اکیعنی بیدار ک میشه تا 2 و نیم 3 نق نق عصرم نمیخابه هنوزم بغلی گردن و کمر برام نمونده تنهام خیلی شهر غریب و اینکه بات موافقم بچه دوم آوردن بخصوص ب فاصله کم خیلی خیلی اشتباهه

نگو برای منم همینه بیخیالش شو بهش گیر نده نگو غذا بخوره شربت لیکو زینک بده بهش هر روز کاری به کارش نداشته باش بی اهمیتی کم درست میشه نگران نباش ماچ از لپش

دختر منم همینه کم خونی داره و کم بود ویتامین د۳ تو عید خودم دارو هاشو خریدم بهش میدادم خوب الان چند ماهه به باباش میگم بخر میگه ندارم دوباره همون جور شلوغ شده دست به زنم داره متاسفانه یا خوشبختانه خودمم این وسط ناخواسته باردار شدم میپره رو شکمم خیلی اذیت میشم

ببین تو منطقتون کجا کلاس های مادرو کودک برگزار میشه ببرش باهم برید به هرچی حساس بشی بچه از همون در عذابت میده روغذا خوردنش تاکیید نکن چندروز،غذاهای خوب درست کن براش بکش بشینید بخورید مجبورش نکن بیاد دوبار کامل بی اهمیت شو اگه نیومدم جمع کن بلخرررره گشنش میشه باز بیار بگو اگه میخوای بخور،تنقلاتو کامللللل از خونت حذف کن چیپس پفک نوشابه کیک نده،بجاش کشمش میوه بزار نمیاد بخوره ولی چشمش میبینه،عادت میکنه براش کتاب خیلی بخون بخدا خیلی تاثیر داره من روپسرم دیدم،داستان تعریف کن،بازی های فکری کن

منظورت اینه هنو شیرخشک میخوره؟ببردکترمولتی اینابده بهش غذابخوره.شلوغ کاریشم نمیشه کاری کرد کیان منم هروز همینه

پسر منم همینه
از صب بیدارمیشع گریه نق سرصدا
بیشتر نخورذنش منو دق دادع
از صب که زیر پتو هنوز بیدار نشده گریع که برو مثلا فلان اسباب بازیو بیار
گریه نه زوزع میکشه.میرم میارم گریه که ببرش.بعد بزور بلنذش میکنم بریم دسشویی ۳ساعت اونجا مایع میریزع اب بازه خودشو در دیوار میکشه.تا بگی بریم داخل دوبارع گریه.میایم داخل صبحونه میارم گررررریه که نمیخورم.بخدا دوتا لقمع ینی بزور جنگو دعوا.هرچی مربا کرع پنیر همچی.همش میریزع وسط رو موکت بلند میشه میرع.اشپزی میکنم میگه من بیام بجای تو اشپزی کنم.بعد میگع من بیام ظرف بشورم.بعد میگه خودم بیام جاروبزنم.ینی هرررکاری من بکنم میگه من انجام بدم.بعد مایع لباسشویی میاره گریع که لباسشویی روشن کنم.بعد موقع نهار گریه که نیار.جمع میکنم میگه بیار.اصلا دیگع حرف نزنم بهتره.دیگه کنترل ندارما.مدام دارم جیغو داد میکنم.دیگع خستم بریدم.کسی هم نیست ی کم نگهش دارت

عزیزم چکاب انجام دادی براش؟آخه این چیزا بی دلیل نمیشه ها