:پارت 3زایمان طبیعی
رفتم داخل بخش اومدن معاینه کردن دیدن اصلا دهانه رحمم باز نشده سر بچه ام تو لگن نیومده دیگه من رفتم دسشویی اومدم بیرون یهو یه عالمه آب داغ ازم اومد که کیسه آبم خودش پاره شد بهم قرص فشار داد خوردم توپ آوردن رفتم روش ورزش کردم دردام تازه شروع شد اما باز قابل تحمل بود
روتین دومو دادن دوباره معاینه کردن بسته بودم بعد یهو دردام زیاد شد حالم اصلا دیگه خوب نبود اومدن بهم سوند فشار ب واژنم وصل کردن بعد چند دیقه ترکید خونریزی کردم دراومد بعد دوباره معاینه کردن دیدن دهانه رحمم شده یک سانت بعد از ورزش کردن رو توپ شد ۳سانت دیگه به ۳سانت ک رسید دردای اصلی زایمانم تازه شروع شد و رفتم تو فاز زایمان هیچ موقع فکر نمیکردم درد انقباضات اینقد میتونه زیاد باشه و درد اور دردام اینقد زیاد بود که چسبیده بودم ب میله های تخت داد میزدم گریه میکردم حالم اصلا خوب نبود میگرفت دستامو گاز میزدم از درد بعد یهو ول میکرد خوابم میبرد یک دیقه دوباره ادامه داشت …..

۱۴ پاسخ

خداروشکر که سزارین و انتخاب کردم. اصلا درد نداشتم.فقط لحظه ای که سوندو ازم کشیدن گفتن برو دستشویی اولین بار که بلند شدم از روی تخت بخیه هام خیلی درد گرفتن بعد دیگه کم کم بهتر شد.

منم ۸صب بساری شدم ۹شب زایمان کردم سر دوتا بچم راحت تر از این بود

سوند فشار چیه دیگه 😰

اره منم شبیه شما بودم یه روز کامل کشید تا زایمان کنم ولی بعد زایمانم فقط ۴ ساعت خوابیدم بعدش پاشودم خودم به بچه ام رسید اصلا همراه نداشتم
طبیعی فقط همون که بچه اومد دردات هم میره ولی سزارین خیلی مکافات داره

من 30 هفته هستم شروع کردم پیاده روی

من خودم بچه سومم هست البته که اینجوری گفتم

واای تورو خدا ادمو نترسونید هر بدنی یک جوره این حرفها چیه میزنید واقعا که بجای اینکه دل داری بدید ادمو

عزیزم چقدر درد کشیدی 😔😔

دقیقا منم همینجور بودم میگفتن بخواب تا صبح انرژی داشته میگفتم نمیتونم

وای اره وقتی ول میکنه رااااااحت انگار تو نبودی زارررمیزدی
وقتی یهو میگیره من جیب یکی پرستارا پاره کردم دستم رفت تو جیبش از درد کشیدم 😂😂

اگر برگردی عقب سزارین میکنی؟

واییییی

خووووووب بعد چی شد

وای عزیزم چقد سختی کشیدی😔😔

سوال های مرتبط

مامان آرتین کوچولو مامان آرتین کوچولو ۱ ماهگی
💚🧡سلام بعد ۶روز اومدم از تجربه زایمان طبیعیم بگم 💚🧡
تنها بحاطر یه نکته اش😁❤️
من تو ۴۰هفته و۶روز بادهانه رحمی کمترازیه سانت ولگن کوچیک وبدون درد بستری شدم
ازهمون اولش آمپول فشار بادوز پایین زدن بهم ودردای خفیف داشتم
بعد چن ساعت باز اومدن معاینه و دیدن نخیررر این رحم باز نمیشه🤦‍♀️
به دهانه رحمم سوند باسرم وصل کردن که دهانه رحمم بازشه 😶(برای اولین بار میدیدم ومیشنیدم همچین چیزیو)خلاصه تاصبح اون سرم رفت تو رحمم و ریخت بیرون (بماند ک همش خیس بود زیرم😭💔)
صبحش معاینه ام کردن گفتن دوسانتی پیشرفتت خیلی خوب بوده😶🤣
باز آمپول فشار دوز بالا و ورزش توحموم واسکات و توپ وفلان فلان شد ساعت ۱۱ صبح اومدن معاینه گفتن واوووو😌 ۶سانت شدی آفرین ادامه بده
درداش تاحدی خوب بود درحد مرگ نبود🤣خلاااصه دوباره فشار وورزش
ساعت ۱ اینا کیسه مو پاره کردن و دردام شدید شد(شددددید درحد جون دادن)
ساعت یک ونیم اینا دیدن من شدم ۱۰سانت😃ولی رحمم تو قوس هستش🙁🙁
حالا هی زوووور هیییی استراحت چمباته میشستم زور میدادم
تا اینکه دیدن سربچه رو
۲بود حوابیدم روتخت زایمان و فق زور دادم جیغ میغ نزدم
۲وبیست دقیقه صدای پسرخشگلمو شنیدم😃🥰
شکر خداای عزوجلل
(من اگه برگردم عقب بازم طبیعی انتخابمه )❤️❤️
مامان آوش مامان آوش ۲ ماهگی
سلام به همگی من دو روز پیش زایمان کردم و به رسم گهواره اومدم تجربه بزارم ، من از بی حسی اپیدورال استفاده کردم و البته خیلی راضی بودم، صبح ساعت ۷ و نیم حدودا دردام شروع شد، انقباضاتم میگرفت و ول میکرد ولی منظم نبود، یکم کارامو کردم صبحانمو خوردم، خونمو مرتب کردم ، شک داشتم که درد زایمان باشه، رفتم یه دوش گرفتم اومد و دیدم خوب نشد و داره دردام بیشتر میشه، وسایلمو جمع کردم و رفتم بیمارستان، ساعت ۱۲ حدودا بیمارستان بودم، معاینم کردن ۳ و نیم سانت بودم، روز قبلش دکترم معاینه کرده بود و ۳ سانت بود،کیسه آبم رو پاره کردن همون وقت که اصلا درد نداشت و سرم فشار وصل کردن، بعد از سرم فشار دردام یل زیاد شد، اینجاش یکم سخت بود ، دیگه مامام اومد و بردم ورزش و گفت اگه اپیدورال میخوای باید حداقل ۵ تا ۶ سانت باز باشه ، با ورزش به سختی و دردناکی رسیدم به ۵ و نیم و دکتر بی حسی اومد ، وقتی بی حسی رو زد دیگه آب بود رو اتیش ، همه دردام رفت ، خیلی خوب بود، خیلی ضعیف انقباضاتم و حس میکردم، که بهم گفت هر موقه حس کردی فشار بده ، انجام دادم و اصن یه رب بعدش ۹ سانت بودم ، دکترم اومد و اینجا باز انقباظات رو بیشتر حس میکردم و دردناک بود ولی به دردناکی قبل بی حسی نبود، هر کاری گفتن انجام دادم و ساعت ۳ و ۴۰ دقیقه زایمان کردم، همینکه زایمان کردم درد انقباظات تموم شد، و دکتر شروع کرد بخیه زدن، که یه حس سوزن سوزن حس میکردم ، بد نبود، و تمااااام ، رفتم بخش و حالا اثر بی حسیا رفته هیج مشکلی ندارم ، فقط بخیه هام درد میکنه
مامان نی نی کوچولو مامان نی نی کوچولو روزهای ابتدایی تولد
زایمان طبیعی پارت ۲.
میگرفت ول میکرد. منو بردن ی اتاق دستگاه بهم وصل کردن.انقدر میترسیدیم‌ ک بغض کردم تنها بودم هیچکس نبود. دلم گرفته بود دلم میخواست زار بزنم.خلاصه اینا منو از بس شلوغ بود این اتاق ب اون اتاق میکردن. یکی دیگ زایمان ک کرد منو بعدش بردن رو تخت اون. بعدش بهم دستگاه وصل کردن. ساعت شد پنج صبح فقط ی سرم معمولی وصل کردن بهم. تا ساعت پنج همه شیفتا عوض شد. بهم گفت یکم استراحت کن ک سرم فشار بهت می‌زنیم منم از استرس خابم نمی‌برد. ب مامانم گفتم ی کمپوت آناناس برام بخری بعدن بیاری. اونم یادش رفته بود منم از پریشب هیچی نخورده بودم. خلاصه ک یک ماما اومد بهم سرم فشار وصل کردن و دردام دیگ کم کم داشتن شروع میشدن ساعت شش ده نفر اومدن بالا سرم معاینه کردن گفت دوسانتی کیسه ابمو پاره کردن. سرم فشار رو عوض کردن یکی دیگ وصل کردن قوی ترشو. اونم من از بس دستمو تکون میدادم سرعتس زیاد شد دیدم دردام بدتر شدن. یک ماما اومد گفتم اینو درستش کن گفت ولش کن خوبه.اون ک رفت مامای شبفتم اومد زد تو سرش ک چرا آنقدر زیاد شده خطرناکه. خلاصه ک دردام دیگ زیاد شد ماما ها هی می اومدن معاینه میکردن منم داشتم از درد ب خودم می پیچیدم.
مامان مهدیار مامان مهدیار روزهای ابتدایی تولد
تجربه‌ی زایمان بخش یک
من روز جمعه دو خرداد چهل هفته‌م کامل میشد ولی هیچ دردی نداشتم دهانه رحمم هم دوسانت بود. دیگه جمعه با نامه بستری دکترم(عفت عظیمی نژاد) رفتم بیمارستان قدس و بستری شدم با خواست خودم. ساعت ۹ صبح بهم آمپول فشار زدن ولی خیییلی سرعتش کم بود تازه ظهرش یواش یواش دردای من شروع شد اما دهانه رحمم هیچ پیشرفتی نمیکرد همون دو مونده بود دیگه شب بعداز کلی درد تازه دهانه رحمم شده بود دو و نیم سانت. شبش ساعت ۱۲ با نظر دکترم آمپول فشار رو قطع کردن که رحمم خسته نشه و مثلا به رحمم استراحت بدن اما دیگه دردهای خودم شروع شده بود و شبش هر دو سه دقیقه یک بار دردم میگرفت و ول میکرد. صبح شنبه ۳ خرداد ساعت ۶ دوباره آمپول فشارم رو باز کردن و دردام هی تشدید میشد. دهانه رحمم که بالاخره شد ۳ سانت دیگه به مامای همراهم زنگ زدن که بیاد و وقتی اومد نزدیکای ۴ سانت بودم کلی ورزش بهم داد که انجام بدم و دیگه ۴ سانت که شدم اپیدورال رو برام زدن. اپیدورال هم تزریقش درد داشت خیلی گریه کردم در حدی که نفسم بالا نمیومد. سختیشم این بود که بهم میگفتن موقع تزریق حدود ده دقیقه اصلا نباید تکون بخوری حتی اگه دردات میگرفت و ول میکرد که این خیلی سخت بود برام. اما دیگه وقتی تزریق کردن کم کم کل بدنم آروم شد خیلی حس خوبی بود دیگه هیچ دردی حس نمیکردم حتی انقباضات شدیدم رو
مامان 𝑨𝒍𝒊🧸🦋 مامان 𝑨𝒍𝒊🧸🦋 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی(۱):من روز سه شنبه رابطه داشتم و روز پنجشنبه نوبت زده بودم واسه سزارین کردن‌ چون من خیلی بدنم کم تحمل و ضعیفه جوری که وقتی رفتم‌زایمان کنم‌همه فکرمیکردن یه بچه خیلی‌ ریز قرار بیاد چون خیلی ضعیفم من به هرحال روز چهارشنبه ساعت ۶ صبح از خواب بیدارشم و بالا اوردم در حین استفراغ کردن دیدم به اندازه یک لیوان آب زرد وقهوه ای رنگ اومد‌ازم فهمیدم کیسه آبم هست و چون رنگش سفید نبود گفتم بچه مدفوع کرده و ترسیدم سریع رفتم نزدیک ترین بیمارستان که دولتی بود و سزارین نمیکردن‌‌و هرچی زنگ‌زدم چون صبح بود گوشی جواب نداد دکترم تقریبا تا رفتم‌ بیمارستان‌کارای بستری رو کردن شد ساعت ۸ صبح معاینه ام کردن و من هیچ دردی نداشتم و یک سانت بودم بعد از معاینه دردام یه کم شروع شد رفتم رو تخت که خوابیدم و نوار قلب میگرفتن دوباره معاینه کردن تقریبا ساعت ۹نیم و هنوز هم یک سانت بودم و بعد دومین معاینه دردام‌ زیاد‌شد میگفتن نفس عمیق بکش دردات کم‌میشه هرچی‌نفس‌عمیق‌میکشیدم انگار نه انگار خلاصه مامانم التماسشون می‌کرد تااینکه بهش گفته بودن براش بی دردی میزنیم و خوب میشه ... بعد از ۴ ساعت درد کشیدن شد ساعت ۱۲ ظهر دوباره معاینه کردن یک سانت بودم و پیشرفتی نداشتم ولی به شدت درد داشتم جوری که خودمو به در و دیوار میزدم منی که خجالتی هستم و صبورم ولی واقعا نمیشد صبوری کرد ساعت ۱۲ که اپیدورال زدن من واقعا آروم آروم شدم بدون هیچ دردی تا ساعت ۲ بعد ۲ دقیقه که از ساعت ۲ گذشت دردا با فشار شدید تری برگشت و دهانه رحم شده بود ۳ سانت خیلی درد داشتم خیلییییییی تااینکه پرستارا دیدن واقعا خیلی حالم بده دوباره شارژ کردن اپیدورال رو ولی اصلا روم جواب نداد و خیلی شدید درد داشتم
مامان جوجه مامان جوجه ۲ ماهگی
پارت دوم
تجربه ی زایمان
بخشی از پارت اول جا مونده
(با آمبولانس از امیر کبیر انتقالم دادن بیمارستان امام توی آمبولانس مدام ضربان قلب بچه رو چک میکردن )
ادامه ی پارت اول .
سرم فشار زدن ساعت ۷
ساعت ۹ دردام شروع شد هر چی می‌گذشت شدید و شدید تر میشد .دیگ واقعا نای برام نمونده بود همش دردم می‌گرفت. کم کم بدنم شروع به لرزیدن کرد اسهال میشدم .حالت تهوع داشتم همش سرم گیج میرفت بی‌حال میشدم
یهو شدت لرزش بدنم زیاد شد هر چی می‌گذشت بیشتر بیشتر می‌شد تب و لرز شدید کردم یهو از حال رفتم دکترا اومدن بالا سرم باهام حرف میزدن هی گفتن نخواب حرف بزن مدام ازم سوال میپرسیدن سرعت سرم فشار و کم کردن .رفتم دستشویی دوباره بعدش دیگ دردام عصبیم کرد رفتم نصف سرم و خالی کردم توی سینک روشویی اومدم بیرون دوباره درد داشتم یکی از پرستارا جفتم بود درد میکشیدم دستاشو فشار میدادم هی میگفتم نمیتونم سزارین کنید به همراهم بگید بیاد توجه نمیکردن فقط میگفت لگنت پهنه بزرگه میتونی سزارین نمی‌کنیم الکی دوباره ساعته ۱۲ شد تعویض شیفت شد من همینجور میلرزیدم کسی اهمیت نمی‌داد دکترا و پرستارا اومدن شروع کردن دوباره معاینه کردن من نفر آخر بودم درد داشتم .صداشون میکردم نمیومدن سمتم ‌‌.بعد یهو دردام رفت یه حس فشار توی واژنم احساس کردم فهمیدم بچه است چون اون درد و دیگ نداشتم روی تخت دراز کشیده بودم دستامو فشار میدادم و زور میزدم صداشون میکردم محل نمیدادن ۲ تا دیگ مونده بود ک بهم برسن اوناهم چک کردن اومدن سمتم داشتم برگه هارو چک میکردن داد زدن معاینه کنید بچه رو دارم احساس میکنم بچه تو واژنمه دست زد گفت آره سره بچه اومده زور بزن ...
مامان آیهان کوچولو مامان آیهان کوچولو ۱ ماهگی
تجربه زایمان
من ۱۶ ام رفتم دکتر بهم گفت ۲ سانت بازی برو پله بالا پایین کن رفتم ساختمان پزشکان ۱۰ طبقه رو بالا پایین کردم اومدم ولی دردی نداشتم مامانم گفت نرو اذیتت میکنن منم خلاصه نرفتم اومدم پیاده روی کردم و ورزشهای لگنی کردم ۱۷ ام هم رفتم ورزش لگنی خصوصی انجام دادم شب دردام شروع شد کمر درد داشتم منتظر موندم تا صبح رفتم ساعت ۶ بیمارستان معاینه شدم ۵ سانت بودم بستری شدم تا ماما همراهم اومد ساعت ۸ بود هنوز ۵ سانت بودم ورزشارو شروع کردم کیسه آب و زدن ساعت ۱۰ دوباره ۵ سانت بودم دیگه تا امید شده بودم کامل که یهو بالا اوردم حس دفع پیدا کردم دردام زیاد شد اومد معاینه کردن ۸ سانت بودم آماده شدن برا زایمان ساعت ۱۱ و نیم با دردای زیاد زایمان کردم تا ۲ ریکاوری موندم بعد اومدم تو بخش ۶ تا بخیه بیرون خوردم داخلی هارو نمی‌دونم خلاصه خیلی سخت بود ولی گذشت
حتما حتما ماما همراه بگیرین خیلی خوبه خیلی
من ماسک بی دردی گرفتم اصلا تاثیری روم نداشت استفاده نکردم