۲۷ پاسخ

داداشم ک نظامیه سپاهیه استوریش رو اول دیدم ک نوشته بود فرمانده جان با قلب مشکی... خیلیی دلم سوخت خیلییی و ترسیدم برا داداشم
بعدشم برا شوهرم ک تو پالایشگاه کار میکنه
خدا کمک همه مردم وطنم کنه

ب فکر همه .شوهرم و فامیلامون ک مظامی و سپاهی هستن ب فکر اینکه اون بیچاره ها اون لحظه چی کشیدن تو اون خونه

من فقط بچه هاممم😭😭😭😭

دخترم داداشای نظامیم پدرمادرم

اول و بیشتر پسرم ک هنوز سنی ازش نگذشته زندگی میخاد چطور پیش بره اگه جنگ بشه چی میشه

شوهرم ک تو پالایشگاه کار میکنه

دخترم که دوساله داره واسه تیزهوشان میخونه و هفته بعد امتحانشه ... پسرم که تازه ۱۹ ماهشه

منکه هنوز باورم نمیشه ، منتظرم ببینم ایران چ جوابی میده ، ان شالله آخر حیاتشون نزدیک شده باشه ، اگه بگم نگران کیم شاید خیلیا مسخرشون بیاد اما من دوسش دارم

پسر ۱۷ ماهم😭😭😭

بچه هام😭😭😭خصوصا پسرکوچولوم،۴ صبح بیدارشدم شیرش بدم رفتم تو اینستا دیدم چ خبر شده تا صبح چشم روهم نذاشتم بغلش کردم بوسش کردم😭 بوش کردم😭😭رفتم بیرون از اتاق روی بچه هامو پوشوندم بوسشون کردن😭😭😭😭

واسه دخترم و تو دلیم که تازه باردار شدم😭😭😭

عزیزان به جای ترس برای فرج امام زمان دعا کنید

چند تا ساختمان کنار ما رو زدن ما که بیدار بودیم دلهره گرفتم صبح یکم خوابیدم اما هنوز سرم درد می‌کنه 😢😭

پسرم شوهرم خانوادم

پسرم 💔

من حقیقتش اولش خواهرام تهران هستن همسریکیش نظامیه بعد زن داداشم بارداره

واسه دخترم بعدم ناراحت شدم ک دوباره حامله ام این بچه های بیگناه چ بدی کردن واقعا🥲🥲

پسرم... آیندش.... حالش... زندگیش .... همسرم.... خودم چون اگه بالا سر بچم نباشم چی میشه.... چطور از بچم مراقبت کنم اگه اتفاقی افتاد؟

همسرم که آتش نشان هست و دیشب شیفت بود زنگ زدم صبح جواب نداد کلی استرس داشتم تا اومد الانم منتظر زنگ هست که بره برای آماده باش

واسه پسرم‌ فقط فقط پسرم تو ذهنم بود

نی نی تو شکمم😢

واسه همه
ولی بیشتر پسرم خداحافظ تموم مردم کشورمان و بچه ها باشه 😭😭

شوهرم که رفته شهر دیگه🥲

واسه پسرم

شوهرم ک‌کیلومترها ازمون دوره.

واسه همه
واسه پسرم بیشتر واسه همسرم
خانوادم
مردم
دیگ وقتی بزنه هممونو میزنه

استرس و تپش قلب گفتم کجا بریم بمونیم بریم شهرستان شوهرم گفتم بیچاره اون شهروند های عادی که کشته شدن

سوال های مرتبط

مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
میخواستم اسنپ بگیرم دکتر ژنتیک میریم داشتم به لیست سفر های من نگاه میکردم از پارسال فقط دکتر بیمارستان تازه خیلی چندین بار شوهرم خودش برده اسنپ نگرفتم ، از پارسال که مهر امیر شایان رو همون ماه اول که بدنیا اومد می‌بردم دکتر های مختلف تا آبلن که مشهد رفتیم اسنپ گرفتیم برای راه آهن با قطار می‌رفتیم مشهد ، تا ماه آذر که تشنج کرد و از اونجا بود که دکتر رفتن ها بیمارستان رفتن های ما شروع شد از آذر ماه خیلی دیگه اون نگرانی و ترس ما بیشتر وجدی تر شده بود برای دکتر رفتن هامون که تشنج کرده بود مادنبال دلیل بودیم که چیشد یه ماه قبل هر دکتری می‌بردیم برای گربه و بی‌قراری های شدید امیر شایان همشون میگفتن چیزی نیست کولیک داره چطور شد همون بچه سالمی که همه تاییدش میکردن تشنج کرده ، همه اینا با نگاه کردن به این لیست سفر اسنپ اومد و مرور شد و خیلی دلم برای خودم سوخت وبغضم گرفت که چه قدر سرنوشت یه آدم می‌تونه غم انگیز وبد باشه ......
داریم میریم دکتر ژنتیک برای بیماری امیر شایان و سوال هایی هنوز من جوابش رو نگرفتم