۱۴ پاسخ

من میگم زلزله نیست که بخوای بری بیرون سرت نریزه اوار. جنگه موشک اگه قرار باشه بزنه خونه و بیرون نداره هرجایی احتمال داره بخوره بهت.

خ.اهشا‌ نگین استرس نده...بهترین کار بنظر من اماده‌باش بودنه....

همه جا دارن موشک میزنن کجا میخوای بری .فقط میتونم پناه ببرم ب خدا .همین .

منم جمع کردم وسایل دو تا ساک کوچیک به شدت هم استرس دارم ن برا خودما فقط برا دخترم استرس دارم

اگ موشک بزنه ب نظرم آدم تو اوج استرس وترس یادش میمونه وسیله ای باخودش ببره وقتی موشک همه جارو باخاک یکسان میکنه

سرعت موشک به ماشین و پیاده روی ما نمیرسه که بخوایم تو خیابون امن باشیم
فقط دعا کنبم

خدارحم کنه

واااای خدا چقدر استرس میدید به آدم به اندازه کافی استرس دارین خدابه دادمون برسه

همیت الان داره صدا میاد

منظورت پایگاه امام علیه

اخه موشک بزنن مگه زنده میمونیم که ساک ورداریم 🤦‍♀️🤣

خوب کادی کردی عزیزم منم میرم وسایلامو اماده بزارم احتیاط شرط عقله

نه عزیزم کجابریم

کجا میخوای بری
منم ببر😂😁

سوال های مرتبط

مامان 🤴پادشاه ماه🌜 مامان 🤴پادشاه ماه🌜 ۱ سالگی
آیهان جانم پسر عزیزم مامان خیلی بلد نیست خوب حرف بزنه یا بنویسه ،، ولی سعی میکنم تمام چیزایی که تو دلمه رو بگم ،، مامانی وقتی خدا تورو تو دل من آفرید از همون اول عاشقت شدم همیشه سپازگذار خدا بودم که تو رو به من داد ولی همیشه گفتم اول خدا بعد تو چون نمیخوام بیشتر از خدا کسی دیگه ای رو دوست داشته باشم تو شدی تمام زندگی من یه صفا و رنگ دیگه ای به زندگیمون دادی مامان افسردگیش خوب شد روحیش عالی شد ،،چقدر روزا تند میگذرن افسوس که مامان نمیتونه زمان رو نگه داره تا از بزرگ شدن تو بیشتر لذت ببره ولی سعی کردم از بزرگ شدنت بیشترین لذت رو ببرم از هر لحظه اش چون میدونم خیلی زود داری بزرگ میشی حتی همیشه کارامو رها کردم اول با تو بازی کردم با جونو دل بهت شیر دادم🥺🥺 همیشه موقع شیر خوردن صورت قشنگتو نگاه کردم چقدر
قشنگ بود شیر خوردنت میدونستم اون لحظه ها خیلی زود تموم میشن ،، خیلی دوست داشتم این لذتو تا دوسالگیت بکنم اما مامانی کلیه هاش سنگ داره باید زود تر از شیر بگیرمت تا هم دارو هامو بخورم هم مامان قوی باشم برات 🥺🥺اینطوری برای هر دومون بهتره از دیروز دارم بهت شیر خشک میدم ،، امیدوارم این مرحله و چالش رو هم با کمک خدا به خوبی بگذرونیم 😘😘😘خیلی دوستت دارم .
بمونه به یادگار ۱۴۰۴/۱/۲۸
مامان زینب👧🏻وحسین👶 مامان زینب👧🏻وحسین👶 ۱ سالگی
بعد از یه غیبت طولانی سلام😊
خوبید دوستان؟؟
امیدوارم سال خوبی رو شروع کرده باشید و تا آخرش هم براتون بهترین ها رقم بخوره 🥰
دیر اومدم ولی دست پُر اومدم!!
دوستان، اومدم تجربه خودم از چالش های اختلاف سنی ۲ سال و نیم بین فرزندان رو بگم😃
درسته که من این یک سال و نیم دست تنها با وجود دوتا بچه کوچیک که هرکدوم نیازهای جداگانه دارن و هیچکدوم حرف متوجه نمیشدن و من نمیتونستم هیچکدومشونو قانع کنم که اون لحظه از خواسته شون کوتاه بیان!! و گاهی همزمان دوتایی شروع میکردن به بهانه گیری و غرغر و گریه و... و گاهی خود من هم همراه اونا گریه کردم، حرررررص خوردم، معده درد گرفتم، موهام سفید شد...
خلاصه خیییییییییلی اذیت شدم خیلی!
ولی میخوام این نوید رو بدم به کسایی که شاید الان تو شرایط یک سال پیش من باشن و تحت فشارهای زیادی باشن، ولی میخوام بگم امیدوار باشین که جدا از هرچی حرف شعاری هست اینا بزرگ میشن و همبازی های خیلی خوبی باهم میشن(البته اگه دعواهاشونو نادیده بگیریم🙈)
ولی خب شیرینی هاشم خیلی زیاده از حق نگذریم😜
خلاصه که امیدوار باشید، همین دیگه روز و روزگارتون خوش!😊🌱