۸ پاسخ

اول از همه منتظر باش که ببینی ری اکشن اش چیه ، بعد هر سوال اونو شما با سوال جواب بده و ببین اطلاعاتش در چه حد هست. و در همون حد پاسخ بده متناسب با سنش
ولی این اطمینان بهش بده که آسیبی از سمت پدر به شما وارد نشده

اول باید ازش بپرسی خودت چی فکر میکنی تا ببینی اطلاعاتش در چه حدیه چی دیده شاید اصلا متوجه نشده باشه در اون حد بعد نسبت ب سنش کودکانه توضیح بدی مثلا مامان باباها میتونن بدون لباس همو بغل کنن فقط این بغل مخصوص مامان و بابا

من کلا موقع رابطه دراتاق رویاقفل میکنم یامیبندم

پتو روتون بوده یا کلا بدون پتو و لخت دیده ؟ اگه مورد اول بوده بگو کمرم گردنم درد میکرده بابا داشته ماساژ می‌داده اما اگه لخت دیدتون خیلی سخته تو ذهنش شاید بمونه بگو می‌خواستیم بریم حموم اونوقت اونم نمیشه میگه دوتایی بستگی داره اون موقع چه وضعیتی داشتین

چیزی پرسید ؟
اول باید بپرسی چی دیدی ؟ خودت چی فکر میکنی ؟

متاسفم اینو میگم،منم 6ساله اینطور صحنه ای رو دیدم الان ک 33سالمه تویه ذهنم هک شده.
نمیدونم چی بگم...

وای احتیاط کنید تو رو خدا🤕

مهم تر از همه اینه که فکر نکنه پدرش آسیبی به شما زده
چون تو سن کم اینجور فکر میکنن
بعد هم بستگی داره در چه حالتی و چه اندازه دیده
اول ببین چی یادشه یا چقدر دیده
بعد مثلا بگو ماساژم میداده یا قلقلکم میداد
البته به نظرم حتما با مشاور صحبت کن

سوال های مرتبط

مامان مامان روشنا مامان مامان روشنا ۶ سالگی
مامان پویان🩵فرهان💚 مامان پویان🩵فرهان💚 ۶ سالگی
سلام میشه لطفا یه راهنمایی کنید و کار درست چیه؟ یه همسایه داریم پسرش یه سال و نیم از پسر من بزرگتره، مغازه شون و خونه مادربزرگ مادری این پسر بچه روبروی خونه ماست و خونه خودشون کوچه کناری خونه ماست، بعد اون به خاطر مغازه شون خب هر روز دم در مغاره شون و خونه مادربزرگشه،بعد اون دورش شلوغه و پسر دایی دختر دایی دختر خاله و پسرخاله و کلی هستن دورش، مادرشم همش تو کوچه ست و باهمه سلام و علیک، پسر منم 24ی لای در وایمیسته که اون پسره که اسمش امیر عباسه رو ببینه و هی پشت سر هم صداش میکنه که بیاد باهاش بازی کنه، البته فک کنم اینکه پسر من تنهاست بی تاثیر نیست و من و باباش هم کلی باهاش وقت میگذرونیم و بازی می‌کنیم ولی اصلا بیخیال اون پسره نمیشه و هی میره امیرعباس امیرعباس صداش میکنه، اونم گاهی میاد باهاش بازی میکنه وقتایی که دورش خلوت باشه و گاهی هم میگه نه نمیام و نمیدونم مامانم نمیذاره و این، بعد پسرم گریه میکنه که نمیاد باهام بازی کنه، هر چی هم میگم دیگه صداش نکن ولش کن وقتی نمیاد و نمی‌ذارن چرا هی صدا میکنی ولی این بچه من اصلا و ابدا حرفمونو گوش نمیده و یه ذره رفتارای اونا روش تاثیر نمیذاره و بی عاره، خیلی این موضوع اذیتم میکنه که اینقد این پسر من آویزون اونه و هیچی از جانب اون بچه و مادرش بهش برنمیخوره، باباش از سرکار میاد دنبالش اون ساعتا که بیا ببرمت پارک، ببرمت بیرون و یا پیش خودم، ولی بودن و موندن و منت کشی اون پسره رو ترجیح میده