کاش برگشتن یاذ نمیگرفت دخترم اسیرم از دستش بلند میشم میبسنم اینطوری خابیده میترسم نفسش بمونه میرم اشپزخونه بیداره ها میبینم اینطوری قل خورده تا کجا رفته صورتش میمالونه فرش 😩 دوباره صاف میکنم دوباذه همون اش همون کاسه

اینور اونورش بالشت بذار

دستشو نجات بده دیگه صورتشو میاره بالا

من بخاطر همین باهاش تمرین نکردم کهزودتر غلط زدن یاد نگیره

الهی🤪دختر من فقط درحالت تامی تایم غلت میزنه

خودشون حرفه این

پسر منم اینجوریه خیلی زوق میکنم وقتی غلت میزنه

وای دختر منم اینجوری اسیر شدم

وای منم

منم تو همین وضعیت هستم

خب بالش بذار کنارش

دور ورص بالش بزار نتونه کامل بچرخه

همه همینن مادر

پسر منم اینجوریه

آره وااالا من شبا خاب ندارم تو خابم برمیگرده روزا نمیتونم از کنارش تکون بخورم حتی دسشویی برم میترسم

ای ننه بخورمش 🫀🥹😍

هیچی نمیشه جزو فرایند طبیعی رشده فقط حواست باشه ب دست هاش

ای وای