۱۲ پاسخ

والا زن دایی منم میگه من یک ماه اول فرنی وحریره و سوپ دادم دیدم میل نشون نمیده یبار غذای سفره دادم خورد از اون ب بعد غذای سفره دادم ولی سعی میکردم براش جدا بپزم چون برای خودمون ادویه داره برای اونو ادویه نمیزدم میگه غذای سفره رو خیلی بیشتراز غذای خودش دوس داشت ،دقیقا دختر منم فک کنم غذای مارو خیلی دوس داره

پدرشوهره منم همش میگه بچه فلانی غذای سفره میخوره شماها حساسین ناز نازی بار میارین😂😂یبارم ک میخاست به بچم کشک زابل که هر ادویه ای بخای توش هست و بده شوهرم یه جوری دعواش کرد تا دو روز قهر بود😂😂

بخدا ک اونا سالم ترن حالا مایی خیلی حساسیم بچمون همش مریضه یا خیلی چیزابهش نمیسازه

شما اشتباه منو نکنین با ترس به بچه غذا ندین ،اهمیت ندین هرچی گیرتون اومد بهش بدین
پسر خواهر زادم هرچیزی گیرش اومده مامانش بهش داده ماشاالله تپلو شده همش 9ماهشه بعد پسر بزرگم که 2سالشه ازاون ریز تره

من خودم روی غذاهای دختر بزرگم خیلیییی حساس بودم طبق برنامه دکترش پیش رفتم و خیلی غذاهای مقوی و متنوع براش درست کردم و از شش ماهگی و طبق برنامه بهش غذا دادم ولی متاسفانه الان هشت سالشه ولی مثل شش ساله ها هستش خیلی کوچیک مونده قد و وزنش هم کمه اما بچه های اطرافم که از همون اول مادراشون همه چیز به بچه ها دادن خیلی بهترن

همینی ک خودت میگی درسته تو...
فقط نزار ب بچه تو بدن یا مامانت ازش یادبگیره
چوبشو خودشون میخورن

منم دختر عمو شوهرم ب بچه سه ماه و ۱۴ روزش ابگوشت میده خیلی هم سرحال تپله همشم میخوابه انوقت من انقد برا پسرم وقت میزارم اصلا وزن اضافه نمیکنه همشم نق میزنه

موافقم باهات 😂😂😂

من توبیشتراشناهادیدم بچه هاشونم کاملا بدنشون تو پر و سالمه😐

وای چه بحال گفتی🤣🤣🤣

دقیقا عقلشون همونجاشونه😂😂😂

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

سوال های مرتبط

مامان بنیامین😍 مامان بنیامین😍 ۶ ماهگی
من پسرم ک الان ۳ سالشه چون اولین نوه بوده همه توجه ها بهش بوده اما وقتی پسر برادرم ب دنیا اومد همه رفتیم سمت اون متاسفانه حتی خود من بقیه خیلی رو پسر برادرم حساس شدن طوری ک پسرم حسودیش میشد و هرکاری میکرد تا اذیتش کنه و توجه ها رو ب خودش برگردونه من دیدم نه اینطوری نمیشه پسر برادرمو بیخیال شدم و با پسرم حرف زدم و قانعش کردم ک من ب جز تو هیچکسو دوس ندارم حتی وقتی ب پسر داییش نزدیک میشد تا اذیتش کنه زیاد جیغ و داد نمی‌کردم ک حساس نشه زودی جداش میکردم و براش توضیح میدادم ک اون کوچولوعه گناه داره ما نباید اذیتش کنیم امااااا زن داداشم انگار شاه زاییده همینکه پسرم نزدیک بچش میشه دنیا رو سرش میزاره سرش داد میزنه بهش فوش میده میگمش بچته برات عزیزه درست بچه منم برام عزیزه دیگه سرش داد نزن بچس از عمد ک اینکارو نمیکنه مثه آدم باهاش حرف بزن ک دیگه بچتو نزنه میگه نه بابااااا وایسم نگا کنم بچم کتک بخوره؟ میگم باشه بلد نیستی ک بچه تربیت کنی حداقل جلو بچم فوش و حرفای بد نزن منو صدا کن خودم بچمو میبرم این گوشش دره اون گوشش دروازه فقط این نیس که حتی مامانم و بابام و همه اینطورین انگار ک با بچم لج کردن فقط خواهرام آروم و ملایم باهاش حرف میزنن هالا من ی مدت هروقت میخواستم پسرمو بفرستم پیش مامانم اینا ک هم کارامو بکنم هم خودش بازی کنه قبلش بش میگم ک مامانی پسر داییو نزنیا اون داداشته عزیزم اما نتیجه برعکس داده الان اینطوری شده ک هرکی بزنتش هیچی نمیگه فقط میگه داره منو میزنه یعنی ن می‌ره کنار ک کتک نخوره ن از حق خودش دفاع می‌کنه فکر می‌کنه اگه از حق خودش دفاع نکنه و کتک بخوره و هیچی نگه ما دوسش داریم الان موندم چیکار کنم بخدا بعضی وقتا دلم میخواد زار بزنم