سوال های مرتبط

مامان ماهلین مامان ماهلین روزهای ابتدایی تولد
و منم هم زایمان کردم تحربه من از یه زایمان بد و پرخطر😐
جمعه ساعت ۱۲ بستری شدم با دوسانت نیم ساعت یک کیسه ابم پاره شد امپول فشارم بهم زدن دردای بدی داشتم تا ساعت شیش عصر خیلی درد داشتم فقط چهار ساعت باز شده بود امپول اپیدروال زدم بخاطر درد زیاد تا ۹ شب درد نفهمیدم خیلی میومدن معاینه میکردن تا کمک کنن دهانه رحمم باز بشه انواع ورزش روم انجام دادن اتاق پر خون بود ساعت ۹ شب ۶ سانت بودم دو تا همزمان سرم فشار بهم وصل کردن بی حسی امپول پریده بود دردام شروع شد بود داشتم میمردم همش معاینه میکردن تا ۱۱ شب ۸ سانت بودم ماماها به دکترم میگفتن پیشرفتی نداره بیشتر از ۸ سانت باز نمیشه دکترم میگفت ن خوبه ۱۲ شب شد باز نشد همش میگفتن مادر فرزند از دست میدیم دکترم قبول نمیکرد حالم خیلی افتضاح بود در حال مردن بودم اخر گفت تا دوشب صبر کنید باز نشد بیارید اتاق عمل دو شد من ۸ سانت بودم دیگ داشتم بیهوش میشدم اخر بردن سزارین بچه رو برداشتن من زایمان کردم
مامان فندق مامان فندق ۸ ماهگی
سوال:تجربه زایمان طبیعی من :
۱۸ ام ۴۰ هفتم تکمیل میشد و دکترم گفت تا ۱۸ ام دردت نگرفت بیمارستان بستری میشی ۱۶ ام شبش پیاده روی طولانی کردم تند تند راه رفتم اومدم خونه رابطه و بعدش دوش آب گرم بعدش احساس کردم شکمم بیش از حد داره سفت میشه کمرم هم درد میگیره هر دفعه باهاش زیر شکمم هم احساس فشار داشتم گفتم احتمالا یبوست شدم یا مشکل روده هامه تا صبح همینجوری بود و من بیدار رو مبل درازکش بودم گفتم شدید شد برم بیمارستان خلاصه صبح ساعت ۹ رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت یک سانتی و ان اس تی که گرفت هر پنج دقیقه درد زایمان دیده شد بعد یکساعت دوباره معاینه کرد شده بودم سه سانت بستری شدم دیگه دکتر فرصت داد تا شب خودم پیشرفت کنم نه با آمپول فشار منم درد خاصی نداشتم تا شب ساعت نه و نیم همون سه سانت بودم تا اینکه دکترم گفت آمپول فشار بزنید آمپول فشار زدن و کیسه آبم پاره کردن دردام داشت زیاد میشد و برام غیر قابل تحمل دیگه گفتم اپیدورال بزنن اپیدورال که زدن دردم گم شد و گیج شدم و دستگاه اکسیژن بهم وصل کردن و من تا ۶ و نیم صبح همینجوری گیج بودم و در حال خواب و بیدار شدن بودم و تا اینکه فول شدم و دکترم اومد و زایمان کردم اصلا دردی نفهمیدم موقع اومدن بچه چون بی حس بودم فقط اینکه شکمم فشار میدادن خیلی بد بود درد داشت و بخیه زدن رو هم اصلا نفهمیدم
ان شاءالله زایمان خوب قسمت همتون🤲
مامان اولی💙 مامان اولی💙 ۴ ماهگی
تجربه زایمان پارت سه:
خلاصه شنبه صبح خیلی ریلکس و بدون ذره ای دردی پاشدم آماده شدم رفتم بیمارستان،
دکتر خودمم اونجا بود گفت بخواب معاینت کنم ببینم میتونم بستریت کنم یا نه
خلاصه معاینه کرد و گفت دهانه رحم دوسانت بازه ولی لگنت خیلی تنگه و و بعید می‌دونم بتونی طبیعی بیاری
ولی من چون خیییییلی دلم میخواست طبیعی باشم حرفشو جدی نگرفتم و گفتم با سرم فشار دردام زیاد میشه دیگه و زایمان میکنم

ساعت ۱۱ صبح بستریم کرد و بهم سرم فشار زدن و گفتن ورزش کنم
تا ساعت چهار عصر من ذره ای دردم نگرفت!با اینکه هم ورزش داشتم و هم سرم فشار مرتب بهم می‌رفت
ساعت چهار دکتر اومد باز معاینه کرد و گفت نیم سانت دیگه باز شدی و همین روند رو ادامه بده تا بیشتر باز بشی...
دوباره تا ساعت ۹ شب من ورزش کردم و سرم فشار بهم تزریق شد ولی هیچ گونه دردی نداشتم!
ساعت هشت دوباره دکتر اومد معاینه کرد گفت هنوز همون دو و نیم سانتی و خیلی کند داری پیش میری
کیسه آب رو زد
و یهو گفت دختر پاشو پاشو فوری اتاق عمل
بچه مدفوع کرده
منم اینجوری بودم که نههههه