۸ پاسخ

حق داره الان توجه شما بهش کم شده

عزیزم دقیقا منم تو شرایط شما هستم پسر کوچیکم دوماهشه تیام تازه دوسالشه والله بقیه فقط بلدن نصیحت کنند بگن اجازه می‌دادی بزرگتر بشه چشم ما خودمون هم سورپرایز شدیم من تا جای ممکن سعی میکنم عکس العمل نشون ندم ولی دیگه وقتی میزنه خودم و کنترل میکنم سریع حواسش وپرت میکنم شبا موقع خواب براش قصه میخونم که ما باید از داداش مواظبت کنیم ی چند روزه خیلی بهترشده

هی من تازه یکمی دارم نفس راحت میکشم از دست این دوتا 😅آینا هم همینجوری بازی میکرد بوسش میکرد یهو میدیدم زد بچه‌ رو یه شبم خواب بود آوین رفته بود رو صورتش نشسته بود 😕الان ک آوین هم بزرگ شده میخزه بهتره زیاد کاریش نداره

بلهههه زیااااد میزنه

فقط میتونم بگم خدا قوت هیشکی جز ما که بچه شیر به شیر داریم نمیتونه درک کنه

خوب داره حسادت میکنه کاملا واضح هست
اره از ی طرف حق داره همه توجهی که برای خودش بود اللن نیست و اون بچس و‌نمیفهمه
خیلی مهمه چطور رفتار کنید بزرگ شن دشمن نشن
از طرف دیگه اون‌یمی نوازده اونم به توجه تیاز داره
کاش میذاشتی دخترت یکم بزرگتر بشه بعد اقدام میکردی
الان اون کوچیکه که نمیفهمه همش قربون صدقه دخترت برو
کوچیکه بغل کردی نگاش بهشه اسم دخترت بگو قربون صدقش برو
بذار حس کنه در حالت اونو دوست داری
تا یکم‌عقل رس بشه

الان خیلی بیشتر از قبل باید به پناه محبت کنی و بهش توجه کنی تا میتونی بچرو فقط برای شیر بردار و بیشتر به بزرگه توجه کنو براش وقت بزار

خب حق داره بچه

سوال های مرتبط

مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
این لجبازیه بچه ها تا کی ادامه داره من دلم نمیخاد کوچکترین حرفی ب هانا بزنم تازه فرش رو شوهرم شسته موقعی ک میشورمش نمیزاره پوشکش کنم. گاهی انقد لجبازی میکنه دلم میخاد بشینم جیغ بزنم و گریه کنم. سرم داره میترکه انقد خودخوری کردم عاشقانه دخترمو دوست دارم ولی هرچی میگم حرف گوش نمیده😭😭😭😭😭نمیزاره ب خونه داریم برسم😭همش دوست داره بغلش کنم خدایا صبرمو زیاد کن دربرابر رفتارای هانا. همش میگه میمی بده دلم میخاد از شیر بگیرمش خانواده ام نمیزارن همش بهم عذاب وجدان میگن این برای آینده اش خوبه طبق شرع باید دوسال و دوماهگی شیرش بدی. ولی خیلی بهم چسبیده. ای خدا من چیکار کنم انقد اذیتم میکنه ک حد نداره حتی شبا ک باباش میاد تو بغل باباشم باشه من بخام آشپزی کنم انقد جیغ میزنه و گریه میکنه ک بغلش کنم😭شبها همش ده ب بعد شام میخوریم خواب هم نداره ک تو روز بخابه من نفس بکشم یا کارامو بکنم. حتی کسی بهم زنگ بزنه نمیزاره صحبت کنم همش گریه ک گوشیو بده ب من. من گوشی اصصصصلا بهش نمیدم اونم گوشی نمیزارع من دست بگیرم با بدبختی گاهی میام سراغ موبایل. واقعا دلم میخاست گاهی خانواده ام کمک حالم باشن اونا هم انقد مشکل دارن نمیتونم ازشون توقع داشته باشم😭یچی بگین آروم بشم