۳ پاسخ

عزیزم یه صدقه بده خدا بهت رحم کرده تخت جولش بوده نیفتاده روش با این همه دسته ای که اون داره...

نگران نباش از ترسش احتمالا بالا آورده

ممکنه سرش با پتو خورده باش خدای نکرده چیزی بشه؟

تصویر

سوال های مرتبط

مامان 🍫‌ساحل🧸🍼 مامان 🍫‌ساحل🧸🍼 ۲ سالگی
سلام دوستای عزیزم🥺
میگما من فلجم، فلج ک میگم ینی واقعا فلجم.
تا باردار میشم،با اینکه لاغرم،ولی رگام میگیره. سر دخترم۹ماه رگام گرف زیاد اذیت نشدم چون چیزی ب زایمانم نمونده بود.
ولی سر این بارداریم از دوماهگی رگ گردن و کمرم گرفتع، الانم زده ب باسنم😑😑😑ینی ن میتونم راه برم،ن میتونم پاشم از جام،ن میتونم
خم شم چیزی از رو زمین بردارم
اینم بگم ک سر دخترم کلا اولین علامت حاملگیم این بود ی دفع عصر رگ گردنم گرف،اصن تکون نمیخورد گردنم،حتی راه میرفتم میمردم از درد. زدم جیغی و با بدبختی گوشیمو اوردم زنگ زدم ب شوهرم اومد منو برد اورژانس ی امپول رگی زدن بعم دیع خوب شدم تا۹ماه.
ولی سر این حاملگیم رگ گردنم اونجوری نگرف ی کوچولو گرف ک لازم نبود برم امپول رگی بزنم. بعدش زد ب کمرم و چون عفونت داشتم لرز کردم و رفتم هم ی استا داد هم ی رگی تو سرم ک رگام بهتر شدن.
الان ک زده ببخشید ب باسنم،برم بهم امپول رگی میزنن بهم؟
اخ سر هردو حاملگیم همون اوایل بارداریم بعم امپول رگی زدن🥺🥺🥺🥺
الان ک۳ماهم هس برم بازم میزنن؟
مامان یسنا مامان یسنا ۲ سالگی
سلام، تجربه ی خودمو در مورد از شیر گرفتن، من اول سوره ی یاسین و بروج خوندم و ب دخترم فوت‌کردم، بعد با توکل ب خدا شروع کردم،اول حدود دو روز میان وعده هاشو حذف کردم،یعنی موقع بیدار شدن و موقع خواب بهش شیر میدادم، بعد شروع ب حذف شیر صبح تا ساعت 12 کردم،تا چهار روز، بعد شروع ب حذف شیر بعداز ظهر تا ساعت 18 کردم، یعنی از صبح تا قبل خواب ظهر بهش شیر نمیدادم،موقع خواب شیر میخورد و بعد دیگه شیر نمیدادم تا ساعت 18، البته حدود دو روز اول وقتی از خواب ظهر بیدار میشد بهش شیر میدادم، کم‌کم شیر شو حذف کردم،بعد چهار روز شیر شب شو حذف کردم تا موقع خواب،دبعد از اون شب موقع خواب بهش شیر دادم و دیگه شیر نصف شب شو حذف کردم، بعد فرداش دیگه در کل شیر شو حذف کردم و دیگه موقع خواب هم بهش شیر ندادم، امروز اولین روزی بود ک اصلا شیر نخورد، دخترم خیلی وابسته شیر بود، شیر ک نمیدادم کلی گریه و جیغ،ولی حوصله کردم،باهاش بازی کردم،بردمش بیرون،سرشو گرم کردم،خیلی بهش محبت کردم، دیشب نصف شب خیلی گریه کرد ولی کوتاه نیمدم و رو پام با لالایی خوابید، گریه ک میکرد میدید کوتاه نمیام اروم میشد،البته خیلی باید حوصله کرد، من هر روز از خدا کمک میخواستم، تو این مرحله فقط خدا میتونه کمک کنه،کمی سخت ولی با توکل ب خدا شدنی، اصلا هم ب تلخک و چسب برق نیاز پیدا نکردم،فقط موقع گریه و جیغ صبوز بودم و کوتاه نیمدم،امیدوارم همه موفق باشند، فقط محبت یادتون نره، من خیلی بهش محبت کردم ک خدای نکرده اعتماد ب نفسش پایین نیاد