۲۳ پاسخ

دختر من بدغذا ترین موجود روی کره زمین فقط بخاطر همین و حرصایی ک ازش میخورم میگم کاش بچه نمیاوردم راحت بودم

چون همیشه کنارته من خیلی وقت ها مادرم شده چند ساعت میبرش من استراحت میکنم و مغزم رو آروم میکنم چون دخترم خیلییی اذیت می‌کنه خیییلی .افسردگیه یا مشغله فکری باعث اینجور فکر ها میشه هنوز قبول نکردی مادر شدی چطور توضیح بدم بهت هنوز مرحله مجردی رو کامل انگار پشت سر نذاشتی (یهویی شد بارداریت یا با برنامه بود؟)اکثرا کسایی که یهویی بوده این حس رو دارن

من فقط وقتایی که فکر میکنم اصلا مادره خوبی براش نیستم و لیاقت پسرمو و مادر شدن ندارم میگم کاش بچه دار نمیشدم فقط به این خاطر که احساس بی لیاقتی از طرف خودم میکنم این حرفو میزنم که اونم خیلی زود از حرفم پشیمون میشم

همیشه خداروشکر میکنم بابت این معجزه که بهم داده بعد بچه اینقد سختی کشیدم خدا میدونه ولی هر روز که میگذره عاشقشم بیشتر از قبل .

نخیر😐😐

میدونم سختت هست بزار یکم بزرگتر بشه بعد برنامه ریزی کن هر جا خواستی بری گل پسرت رو هم میبری

اتفاقا همین چند دیقه پیش میگفتم به خودم
فقط چون حس میکنم مادر بدیم براش و اون حیفه

نگو اینجوری عزیزم خداقهرش میگیره بزرگ میشه برات جبران میکنه بچه همینه منم دوتاازش دارم

به نظر میاد یکم افسرده شدی فقط همین

منم گاهی میگم چرا بچه دار شدم فقط چون گاهی حس میکنم مادر خوب و کاملی براش نیستم

من ازیطرف پسرم اذیت میکنه ازیطرف باشوهرم اختلاف دارم.کلادلم میخوادزنده نباشم خیلی فشاررومه

نگیداینجوری خیلیا هستن حسرت این جوجه هارومیخورن درسته اذیت میکنن منم بعضی وقتا سرش دادمیزنم ولی سه سال رفتم دکتربرابچه

خب خودت امتحان کن بین این حس برای چیه بچه با مشورت همسرت ببرین برای یک روز کامل خونه مامانت یا مادرشوهر بزار یک روز وقت بزار برای خودتون ببین آخر روز این حس داری هنوز یا دلت برای بچه تنگ نمیشه
من یکم این احساس داشتم تا اینکه یکبار اینکار. کردم و باور کن فقد همون چند ساعت اول خوب بود بعدش همش دل خودم جای بچه بود و وقتی آوردنش خونه اصلا نمی‌دونستم چه جوری اینقدر دلتنگش بودم اشکم در اومد بود محکم فقد بغلش کردم و فهمیدم گاهی اینجوری میشم از خستگیمه نه از دوست نداشتن

اره منم خیلی اینجوری ام خیلیی ناشکر ام

نه من اصلا نمیگم

مگه از زندگیت راضی نیستی

چراطلاق؟؟من الان درگیر طلاق گرفتنم بدجوری آدم نابودمیشه اگر همدیگه ارودوست دارین

ازمنه کوچیک تر به شمانصیحت زندگیتوبکن

من اصلا نمیتونم یک لحظه بدون دخترم زندگی کنم،شیطونی میکنه،اذیت میکنه و کلی هم حرص میخورم ولی جونمو براش میدم

الان که خ ب شدن ...نوزاد بود تا ۴ماهگی خیلی میگفتم هیچ حسی بهش نداشتم الان با شیرین زبونیاش دلمو برده

تا الان بخش فکر هم نکردم پسرم ک دنیامه جونم ب جونش وصله شوهرمم خداروشکر خوبه

یعنی فقط بخاطر بچه میخوای طلاق بگیری ؟
عزیزم بچه یه مدت دیگه بزرگ میشه میتونی با همسرت وقت بگذرونی

ثبت احوال رایموند قبول کرد؟

آره منم مثل شما فکر میکنم ولی چاره چیه،
آقا من مجرد بودم همیشه دوست داشتم اسم پسرمو بزارم رایموند 😍✌️

سوال های مرتبط