سلاام شبتون زیبا😘
نمیدونم از چی بگم ولی بخاطر دوستای نازم دنبال محتوا برای تاپیک میگردم🤭😂😂
ارادتمند همتون🤗🤗
ما تقریبا هرشب با رویا و روشنا میریم هیئت کنار خونمون منتها امشب رویا گفت که من برنج مسجدو نمیخورمو میخوام پاستا درست کنم بعد شام میریم هیئت منم ناچارا گفتم باشه دیگه خوردیم و اینم نتیجش👇🏼👇🏼
رویا پیروز رفته بود خونه خواهرم با خواهرزادم باهم بودنو دیشب هم باهم بیرون بودن ساعت ۹ شب بود ک زنگ زد مامان مسجدی بیام گفتم اره بیا
بچها یعنی باورتون نمیشه..
روشنا تاااا رویارو دید سریییع چهاردستوپا رفت بغلش بوسش کرد سرشو میزاشت رو شونه رویا و تکون نمیخورد از دلتنگی🥺🥺🥺چجوری اخه من نمیرم براشون فکر نمیکردم تو ی روز روشنا انقد دلتنگ رویا شه یا اصلا بود و نبودش براش فرق کنه🥲🥲🥲
حالا اون ی روزی هم ک نبود هی میرفت اتاق رویا در میزد میدید کسی نیس برمیگشت الهی بمیرم دلم براش کباب میشد مامان قربونشش😭😍
خلاصه که دل به دلدار رسید😆😆😆
شما چخبر چیکارا میکنین هیئت میرین یا نینیهاتون؟؟؟

تصویر
۱۰ پاسخ

الهی خدا حفظشون کنه
اره میبرو

نوش جان تون
من دخترم ۱۳ ساله یوقت برع جای یا کلاس برع سپهر یسره بهونه میگیرع..
ایشالله همیشه گل دخترات برا هم بدرخشن♥️🌹

دخترا خیلی بامحبت هستن منم دوتا دسته گلش رو دارم و واقعا به هم خیلی وابسته ان الهی که همیشه دوست و یاور هم باشن

خدا قشنگاتو حفظشون کنه 🥰💋💖💖 نوش جونتون باشه

منم یه دیشب رفتم انقد شلوغ و پر بچه بود پشیمون شدم چون جانان خانوم تازه ۴ دست و پا میرع دلش میخاد بگرده😁ترجیحم خونه هست خستم🥹

الهییی عزیزممم‌ خوشبحال دخترات ان شاءالله خواهرای خوبی برای هم میشن 🥲❤️ من ک خواهر ندارم

من امشب رفتم اینقدر شیطنت کرد نزدیک بود بیرونمون کنن.
آخر سر هم گریه کرد خودمونو جمع کردیم برگشتیم خونه

نوش جونتون😋

خدا جفتشونو برات حفظ کنه عزیزم

نه عزیزم هیچ جا نمیریم

سوال های مرتبط

مامان نیک

 🩵 مامان نیک 🩵 ۱۲ ماهگی
مامان 💜ᗩʀᗩ𝚍💕🤱 مامان 💜ᗩʀᗩ𝚍💕🤱 ۱۳ ماهگی
یک روز خیلی سختی رو گذروندم و خداروشکر که تموم شد🥺🥲از دیشب این موقعا نفش تنگیم شروع شد و خی رفته رفته شدیدتر شد تا نزدیکای صبح بود ک دیگ پر پر میزدم نفسم درنمیومد رفتیم بیمارستان تا رسیدیم امپولو ااکسیژن بهن زدن همونجا ازحال رفتم دکتر میگف ضربان قلببم خیلی بالا بوده و اکسیژن خونم خیلی کم شده بود اگ دیترمیرفتیم نمیدونم چی میشد🥺🥺🥺اگ شوهرم مثل هرروز سرکار بود .. اگ من مث همیشه لج میکردم ک دکتر نمیام ... نمیدونم چی میشد ولی فققدد تو تمام فعل انفعالاتی ک تو ذهنم میسازم دلم برای آرادم خیلی میسوزه.. درسته ک بچها متوجه حالات ما میشن امروز مم فهمیدم چون من حالم خوب نبود اونم ی بند گریه میکرد فک میکردم مریضه ولی تا ی ذره بهتر شدم اونم ارومه اروم شد ..‌ چقدر حرف زدم ممنونم که اینجا شماها رو اارم گوش شنوایید برام همیشه. نیاز داشتم امشب حرف بزنم.❤️💜 واسه کم شدن نگرانیای حانوادم ممجبورم بگم خوبم و تظاهر ب خوب بودن کنم ولی حالم خیلی بده چقد سخته پرروسه قوی بودن...
مامان جوجه طلایی مامان جوجه طلایی ۱۱ ماهگی