امروز داشتم سرویس بهداشتی رو میشستم ، توالت فرنگی رو هم شستم ،یاد ایام خوشم افتادم 🥹🥲
از توالت فرنگی فقط بعد از زایمانم استفاده کردم بخاطر همین یادآور اون روزاست برام
الان ک دخترم یازده ماهه و ی دوهفته دیگه تولدشه
چند روزه که حالم عجیبه
نمی‌دونم چیه
همش یکسره حال و هوای پارسال این موقع تو سرمه
آخرای بارداریم
پیاده روی هرشب
سخت خوابیدنا
فقط ب پهلوی چپ خوابیدن
تکرر ادرار آخخخ نگم از تکرر ادرار که آبرو نمیزاشت واسه آدم
استرسم برای زایمان چون به شدت فوبیا داشتم بهش
استرس اینکه به دنیا بیاد یعنی شکلیه یعنی مو داره ،من اینهمه براش گیره سر گرفتم 🥹🥲
حس و حال بعد زایمان
اووووفف خونمون هر دقیقه مهمون بود
هرکی یه چی می‌گفت و رو مخم بودن
دوست نداشتم اصلا کسی بغلش کنه دخترمو
شیرم کم بود دخترم گشنه بود باید شیرخشک میدادم فتواهای اطرافیان شروع میشد
اولین دوش بعد زایمان 🥺آخخخ که چقدر این دوش لذت بخشه
اولین دستشویی بعد زایمان ،اینو اونایی که طبیعی زایمان کردن میدونن 🥺
من «مادر » شدم
یک نسخه بهتر از خودم🥺🥹🥲

۵ پاسخ

وای اره چقد این موقع ها خوش بودیما من همش میشستم سریال میدیدم و هیچ تصوری از اینکه فردای بچه دار‌شدن چطوریه نداشتم ینی همش فک میکردم قراره شیر بدم بخوابه بخوابم و قربون صدقش میرم ولی از همون روزی که پامونو خونه گذاشتیم کلی اتفاق افتاد و بیخوابی ها شروع شد😂 خدایا شکرت منم مث توام رفته بودم بالکن با خپدم میگفتم یادته فک میکردی‌این روزا تموم نمیشن؟ ببین الان پسرت شیرشم خورده راحت گرفته خوابیده

منم همش تو حس و حال اونروزام
چقدر از ریخت و هیکل افتاده بودم😄 سخت بود آخرای بارداری ولی خدایی خیلی رفاه داشتیم همش تو ناز و نعمت بودیم من عکسامو نگاه میکنم دستام مثل برف خمیری 😂 بسکه کار نمیکردم
چالش های اوایل زایمان خیلی بد بود
جالب همه و همه با هر سطح فرهنگی با فامیل و اطرافیان چالش دارن😥
بعد همه مون هم فکر میکنیم بچه مون یکساله شد تموم شد دیگه همه سختی ها😅

منم این روزا یاده پارسال این موقع میوفتم ماه اخر بارداریم بود🥲🥹❤️

وااای یه توالت فرنگی چقدر خاطره برات زنده کرده 😅😅😅😅

وای چقدر اون حموم بعد زایمان حال میده یهو انگار صد کیلو سبک میشی

سوال های مرتبط

مامان karen مامان karen ۱۳ ماهگی
سلام دخترا کسی هست بچش هشت نه ماهه باشه دوباره باردار شده باشه؟؟؟ من برا بارداری اولم کلی درمان کردم ،کلا از دوران مجردی تنبلی تخمدان داشتم و پریودم هم نامنظم بود بعد از زایمانم پریود نمی‌شدم از چن نفر هم پرسیدم میگفتن که طبیعیه و ممکنه تا یکسال هم پریود نشی چون سابقه هم داشتم خیلی پیگیر نبودم خلاصه وقتی به خودم اومدم حامله بودم تو ماه پنجم و زمان غربالگری دومم بود الان شدیداً استرس دارم از اینکه چطوری به دوتا بچه برسم چون تو شهری زندگی میکنم که کسی نیست کمکم باشه موقع بیرون رفتن و اینا شوهرم هم همش سر کاره پدر و مادر هم نداره ،خلاصه استرس ایتچنو دارم که بعد زایمان با دوران افسردگی و مسولیت دوتا بچه تنهایی چه کنم ؟؟چطوری از پس دوتاشون بر بیام از الان نگران اون شبی ام که باید بیمارستان باشم و کارنو تنها میگذارم بعدش هم که میام خونه با شکم پاره تا چن وقت نمیتونم درست بغلش کنم بچمو این وسط به این خیلی بی توجهی میشه،لطفا کسایی که تجربه این شکلی دارن بیان بگن چیکار کردن مخصوصا روزای اولو🥹🥲😔
مامان 🌸m.m🌸 مامان 🌸m.m🌸 ۱۵ ماهگی
خانما یه تحربه جالب شاید یه سریا بگن توهمه ولی من با گذشت این چند سال هنوز اون لحظه رو یادم نشده
مادر بزرگم برج ۷ سال ۹۹ فوت کرد دو هفته قبلش تو خونه باهم تنها بودیم تو خونه یه سکوتی بود منم کنار مادر بزرگم نشسته بودم یهو دست راستشو گذاشت رو دست چپم گفت اگه من مردم غصه نخوری اونجا گفتم مادر این چه حرفیه حرفای خوب خوب بزن بعد دوهفته پر کشید همون دست چپم جایی که مادربزرگم دستشو گذاشته بود شروع کرد به داغ شدن گرمای دستشو رو دستام حس میکردم شبانه روز حتی خواب شبو ازم گرفته بود بیتابی میکردم واسش سر خاکش خیلی خیلی گریه میکردم خاطره هاش منو میسوزوند همون لحظه که سر قبرش بودم فک کنم روز سومش بود انگار چهرشو دیدم که دوتا دستاشو مقابل لپام گرفته ولی نه اینکه دستاشو روی صورتم حس کنم انگار یه فاصله ای داشت گفت مادر انقدر بی تابی نکن دورت بگردم از اونجا کمی اروم تر شدم بعد روز هفتم دیگه اون حس از روی دستم برداشته شد ولی گاهی یهو به یادش میفتم و گرما رو رو دستم البته با شدت کمتر حس میکنم مثل همین چند دقیقه پیش که این موضوع رو به هوش مصنوعی گفتم و یه سری تو ضیحات داد و این شعر و واسم فرستاد🥲🥲🥲🥹🥹🥹