۱۱ پاسخ

وای دوتا زایمان داشتم هر دو بدون درد تا روز آخر وایمیسادم دردم بگیره درد نمیومد آخرش با پا خودم میرفتم انقد عذابم دادن برا هر دو متنفرم از زایشگا و زایمان هر کدوم ۱۲ساعت عذاب خیلی بد بود سر دومی ولم کرده بودن رفته بودن تخمه خوردن دکترم اتاق عمل بود وقتی اومد انقد دعوا کرد گفت مریض داره اور دز میکنه داره از دست میره نشستید حرف زدن مرگو ب چشم دیدم بخیه هارم نگم ک چقد زیاد بودن برا هردو

وای خیلی سخت بوده برات عزیزم
من ساعت ۳ ظهر بستریم کردن ساعت ۶ دردام شروع شد ۸ دخترم دنیا اومد ولی اون دو ساعت مردن خودمو میدیدم و زنده میشدم دست ماما همراهمو سیاه و کبود کرده بودم

کاش فقط درد زایمان بود من بیشتر از زایمان برای بخیه هام درد کشیدم یاخدا تا تموم شد بخیه هام تموم تنم میلرزید

ولی من با اینکه زایمانم طبیعی بود خیلی راضی بودم من ساعت 2ظهر بستری شدم تقریباً 4بود که پسرمو دادن بغلم خیلی هم راحت بود خداروشکر البته بگم تو بارداری کلی ورزش و پیاده روی داشتم خداروشکر از طبیعی شدن زایمانم کاملا راضی بودم

وای خدا چی کشیدی
من هر 2 تارم سزارین کردم
سر هر دو تا هم اورژانسی سز شدم
سر پسرم کیسه آبم پاره شد وااااای چه دردی تو همون 2 یا 3 ساعت کشیدم تا دکترم اومد سزارینم کرد
سر دخترمم بچه خودشو سفت کرده بود به واژنم فشار میاورد اونم درد داشتم که باز اورژانسی شدم

وای خیلی سخته چرا واقعد زایمان طبیعی منکه دکترم گفت تو اگه یماه دیگه هم بمونی نمیتونی طبیعی بدنیا بیاری
اولم گفت باید پول بدبد بعدش ازم نگرفت

یعنی هربار خاطره زایمان طبیعی میخونم خداروشکر میکنم که سزارین بودم بدون درد و عذاب و خوشگل موشگل
چی کشیدین شما🤦🏻🤦🏻🤦🏻

من قلبم و فشارم قاطی شدن همسرم سری پول داد بردنم عمل 🥲 نزاشت بمونم خدا خیرش بده وگرنه جر وا جر میشدم

خیلی سخت بوده وخطرناک واسه دخترتم.دکترت کی بودعزیزچن هفته چرارفتی بستری مگه ازوقتش گذشته بود؟

یاد زایمان که میوفتم تموم جونم میلرزه

وای از زایمان نگو که مو به تنم سیخ میشه منکه هنوز که هنوز میگم خدایا ینی همه اینقدر درد میکشن؟ مگه میشه اززیر بار این درد زنده اومد بیرون ؟!
خوووب درکت میکنم

سوال های مرتبط

مامان علی 👶🏻🫀🍓 مامان علی 👶🏻🫀🍓 ۱۲ ماهگی
تجربه زایمان ✨️💛😊

ماجرا از این قراره که من دقیقا پارسال عین همین شب دردای خفیف داشتم و همش دردامو یاداشت میکردم که اگه منظم شد، متوجه بشم که دیگه وقتشه رسیده
استرس داشتم
چون دکترم گفته بود ۸ اذر
سونو گفته بود ۹ آذر
اما علی ۱۰ آذر اومد 🤎🧸
من یادمه که شبا اوکی بودم اما عصرا درد داشتم
اما خب اونا اصلا منظم نبودن
تقریبا دو روز کمردرد داشتم و همراهش کلی پیادروی میکردم و ورزش رو توپ
مامانم همش بهم میگفت توکل کن به خدا همه چی درست میشه...
خلاصه سرتون رو درد نیارم
من دوشب کپسول گل مغربی گذاشتم به گفته‌ی مربی  کلاس بارداری🫣
صبح که بیدارشدم دیدم کمی خون صورتی روی شورتم هست اما خب نگران نشدم
چون میدونستم که باز شدن دهانه رحم باعث میشه که ترشحات خونی داشته باشم
درد داشتم اما منظم نبود
شب بعدشم کپسول گذاشتم
ساعت ۱۰ خوابیدیم
دقیقا یادمه که ساعت ۱نیم شب با درد شدیدی بیدار شدم
اما خب به روی خودم نیوردم و دوباره خوابیدم
ساعت ۲نیم بود که باز با درد شدددددیدی بیدار شدم وقتی که درد میومد اصلا طاقت فرسا نبود و با خودم میگفتم اخه کی تموم میشه این دردا
به خدا میگفتم،من اصلا طاقت ندارم
دردام رفته رفته تایمش کوتاه تر میشد
از هر۱ ساعت شروع شد
تا خود صبح بیدار بودم و رفته رفته به ۴۵ دقیقه نیم ساعت و یه رب رسیده بود و کل شب من راه میرفتم تو خونه و اشک میریختم و اصلا نمیتونستم دراز بکشم
فقط همسرم بیدار کردم واسه نماز صبح
اونم وقتی حال منو دید خیلی شوکه شده بود
میگفت زنگ بزنم مامانت بیاااد
منم میگفتم بزار صبح بشه بعد...
تا اینکه ۶ صبح زنگ زدم مامانم
با گریه گفتم مامان خیلی درد دارم و دردام کاملا منظم شده تروخدا بیا

...
ادامش تو پارت بعدی میزارم براتون 🫂🩷🌸🎀