۲ پاسخ

الهی عزیزدلم هر مشکلی داری به زودیه زود حل بشه و نینی تو به سلامتی و خوشی بغل بگیری 😘

ایشالا گل دخترتم بسلامتی بدنیا میاد هر مشکلی نداری ایشالا حل بشه به روی خودت نیار اصلا برای نی نی خوب نیست ناراحتی عزیزم

سوال های مرتبط

مامان سید کوچولوم🫒🫀 مامان سید کوچولوم🫒🫀 هفته سی‌ویکم بارداری
عزیز دلم تو دلی مامانیی🤩💙❤️
باهم هفته ۲۹رو به امید خدا پر کردیم و وارد سی هفته داریم میشیم
.🤓💕🫀

توی این هفته هم حرکاتت منو خوشحال میکرد و ذوووق میکردم برات که تپل مپل حرکت می‌کنی ماشاالله هم وقتایی که تکون نمیخوردی نگرانت بودم منتظر ی تکونی چیزی بودم البته تکون و لگد های تپل!🤣😎

قربونت برم من اینقدر خوشحالم که تو توی دلمییی!،🥹🫀..وقتایی که به کف دست بابا لگد میزنی ینی من غش میکنم از ذوق خودم و بابا براتتت🫶🏻❤️
چقدر حسش شیرینه مطمئنم زابمانم همینقدر شیرینه شاید سخت باشه ولی ی روزه همش و بعدش خدا فرشته قشنگشو می‌زاره تو بغلم💙🥹😍

الهی مامان فدات بشه که داری واکنش نشون میدی به دستای مامان با وجود تو گل پسر عزیزمه که من دارم مادر شدن رو تجربه میکنم وگرنه مثل قبل بودم فرقی نداشتم تو همه دنیای مامان بابایی عزیز دلم گل پسر خاص منییی 🥹💙..
من با تک تک لباسات غش میکنم تا بخوام بچینم برات ..امیدوارم سر وقت و ب خوبی و سلامتی انشاالله بیای تو بغلم 🫀💕😍.. انشاالله به امید خدا🥰

#به وقت ۲۹هفته تماممم😜
۲ـ۶ـ۱۴۰۴
مامان دونه مامان دونه ۲ ماهگی
پسرِ قویِ من سلام!
بالاخره با کمک هم ماه هشتم بارداری رو ترک کردیم و وارد ماه نهم شدیم..
آخ جون باورت میشه؟ خیلی خوشحالم مامانی .. یه روزی پر بودم از ناامیدی و با اشک نوشتم یعنی میشه منم رنگ ماه نه رو ببینم؟! و امروز دیدم!
خدا خیلی بزرگه.. تو باعث شدی من ایمان از دست رفتمو دوباره بدست بیارم مامان.. امشب یکی از ناب ترین و درعین حال دلگیر ترین شب های زندگیمه ممکنه بخاطر شرایط بارداریم این اولین و آخرین بارداری باشه که تجربه میکنم..
اگه دلم به حرکات و رقصیدنت توی شکمم تنگ بشه چی؟
این لگد ها اولین زبان مشترک بین من و تو بودن.. وقتی از غذایی که میخورم راضی هستی و به نشانه تشکر لگد میزنی، وقتی پوزیشن خوابم تو رو توی تنگنا قرار میده و اذیت میشی و دست و پا میزنی، وقتی خوابیدم از جام پامیشم بابا بهم میخنده میگه شکمت یه ور شده و تو کنج کردی یه گوشه..!
همه این حرکات و لگد ها مثل یه رازه ، رازی که فقط من و تو ازش باخبریم.. گاهی بابات رو توی این حس ها شریک میکنم و تا بابا میاد دیگه تکون نمیخوری و منو ضایع میکنی🥲
شب های دیگه از ترس اشک میریختم، ترس زبونم لال از دست دادن یا اذیت شدن تو.. امشب از خوشحالی اشک میریزم!
قندِ من!ممنون که توی این مدت مهمون شکمم بودی مامان.. ممنون که باعث شدی این احساس قشنگ رو تجربه کنم..
حرکات شیرینت همیشه به یادم میمونه
بارداریِ تو یه تجربه‌ی خاص بود برامون..
خیلی برای من و بابا عزیزی
بینهایت دوست داریم پسرکم