۲۳ پاسخ

نگو که حامله ای ؟؟؟؟؟

من الان بچه دومم هست که بعد از۷سال به خواست خودم باردار شدم
جفتشون پسر،تو‌فکرش بودم ۴سال دیگه یه دختر بیارم‌که خواب دیدم‌بچه بعدیمم پسره🥲

بچه اولمه
ما به زور مادرشوهر باردار شدیم
تازه سه ماه بود که عروسی گرفته بودیم (عروسی هم نبود ،تو‌کرونا بود چارتا فامیل بودن و وسلام)
نه ماه هم عقد بودیم
عروسی که گرفتیم بعدش،مادرشوهرم چپ میرفتن می‌گفت الان بچتون باید سه ماهش بود،راست می‌رفت می‌گفت الان بچتون باید سه ماهش بود
توقع داشت همون شب عروسی باردار بشم
خدا ازش نگذره ایشالا
تو این سه ماه هربار پریود میشدم ،غم عالم میومد رو دلم ،انقدر گریهمیکردم
خلاصه بعد سه ماه از عروسی ،باردار شدم
الانم تا یک سال پیش ،مدام درخواست بچه دوم میکردن ،نه یک بار ،نه دوبار .....هر روز تکرار میکردن
تا اینکه یه روز مادر شوهرم و خواهرشوهرم ،باهم اومدن بالا
و بازم هم بازی کن برا بچه بیارین ،کمتر اذیت میکنه
منم گفتم ،من می‌خوام عروس ایندم نه جاری داشته باشه و نه خواهرشوهر
که خواهر شوهرم گفت،مادرشوهر که داره بسشه ،من دیگه ادامه ندادم
خلاصه از اون روز دیگه صحبتی از بچه دوم نشد
چند ماه پیش پایین بودیم،خاله شوهرم ،بمن می‌گفت گوش به حرف محمد نکن،بچه دوم بیار که دیگه راحت باشی و...(فکر میکرد شوهرم بچه نمیخواد)یهودیان مادر شوهرم میگه خودشون میدونن ،هر موقع خواستن بچه دوم بیارن (فهمیدم خانم سرعقل اومده و دست از دخالتش تو این مورد برداشته

کاملا خودخواسته. بعد ۴ سال تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم و در دومین اقدام وروجک پا به عرصه ی وجود گذاشت

اول
خیلی خوشحال شدم
اره به خواست خودمون بود

بچه اولم و ناخواسته
پریودای ب شدت نامنظم داشتم قرص ال دی هم میخوردم اوضاع زندگی مون ناجور بود تازه ازدواج کرده بودیم واسه ارشد میخوندم و خیلی از رفتارای بچه گونه همسرم میترسیدم وقتی فهمیدم باردارم با گریه هی میگفتم نمیخوامش نمیشه
ولی الان عمرمه جونمه زندگیمه همدم منه.....قند روزای تلخ منه (3ماهه بود ک بابام رفت و واقعا بخاطر دخترم تونستم سر پا بمونم) همه بچه ها واسه مادرشون عزیزن ولی دختر من تا گریه میکردم بغض میکرد واقعااا حال بد منو حس میکرد همین دلیل باعث شده یجوری عزیز باشه برام ک نمیتونم با جمله بیان کنم

بچه ی اول و دوم خوشحال شدیم.ولی بچه ی سوم ۹ماه گریه کردم.خیلی دلم براخود اونموقع ام‌میسوزه

بچه اولمه ۴ سال بود عروسی کرده بودیم ۴ نا
ماه اقدام بودیم دقیقا ماهی ک بیخیال شده بود فهمیدم باردارم 😍

اولی و خدا خواسته بود
سر دوماه بعد ازدواجم باردار شدم دقیق دوروز قبل پریودیم و اصلا آمادگی نداشتم همسرم تازه خدمتش رو تموم گرده بود خودم تازه ارشد کنکور داده بودم و اسمم دراومده بود اصلا تو فاز دیکه ای بودم وقتی فهمیدم حامله ام همسرم سجده شکر کرد بعدش اهنگ زده بود می‌رقصید منم تو اتاق خوابمون داشتم عر میزدم اینقد گریه میکردم که نگو آخر سر اومد گف گسی مرده؟؟اینجوری گریه میکنی منم گفتم تو کسی عروسی دعوتت کرده اینجوری میرقصی از شدت ذوق؟گف اره دوماهه شدی خانوم خونم برام نی نی اوردی باز نشستم تو پذیرایی خونه گریه کردم و باهاش قهر بودم
به هیچکس نگفتم جریان رو آخرش به مامانم گفتم همه میگفتن برو دکتر برو سونو میگفتم نمیخوام با همسرممم حرف نمیزدم...تهش ۲۵بهمن ماه رفتم سونو صدای قلبش رو شنیدم و دیگه جونم رفت براش❤️

عزیزم من هردوتاباخاست خودم خداروهزارمرتبه شکرکه دارمشون ....دومی بایکسال ودوماه اقدام باردارشدم

بچه اولمه خواست خدا بود ..من موقعی ک فهمیدم شوکه شدم اصلا باورم نمیشد شوهرم هم خیلی خیلی خوشحال شد ..من سال ۹۹عروسی کردم هرچی از اول هم جلوگیری نداشتم ولی باردار نمی‌شدم اخه تنبلی تخمدان داشتم دیگه ی سال بود از دکتر و‌دارو خسته شدم کلا بیخیال بچه شدم رفتم باشگاه و با دوستام سرگرم میشدم ک اصلا تو فکرش نرم ولی انگار خدا خیلی دوسم داشته ک ب صورت طبیعی و بدون هیچ دارویی باردار شدم

دومی ب خواست خودمون بود بعد از ۱۲ سال خیلی توسحال شدیم و هستیم و شکررررر

اولمه ، همسرم خیلی ذوق زده شده
از شدت خوشحالی گریه میکرد انگار من چندین سال نازا بودم🤣

بچه اولم
چون ادامه تحصیل میدادم نمیخواستم باردار بشم
ولی شدم
یه سال بعد عروسیمون

سلام اولی و دومی هردو به خواست خدا😚

دوم به خواست خودمون

بچه دومم
تو مطب دکتر گفت بارداری خیلی گریه کردم خیلییییییی دکتر نیم ساعت دلداریم داده بچه بزذگم فقط1سالو 3ماهش بود🥲🥲🥲

بعد ۱۸ سال چرا که نه با عشق و علاقه و خواسته خودم😁خیلی هم دوسش داریم خانوادگی نگه میداریم 😁وقتی هم فهمیدیم دیگه نگم برااات😂😍😍

دوم .اره به خواست خودمون بود

به نام خدا خیر😀
یعنی میخواستیما خب هفت سال گذشته بود اما فکر نمیکردیم با اولین رابطه ی آزاد اونم قبل پریودی بشه نیلا کوچولو😁😁😁من دست و پام میلرزید وقتی فهمیدم باردارم

سلام
بچه اولمه
شوکه شدم وقتی فهمیدم خاملم چونکه نزدیک عروسیم بود دوماهه بودم ولی ب مادرشوهرم گفتم میرقصید ازخوشحالی ولی مامانمم مث خودم شوکه شد😂

بچه دوم من وشوهرم خودمون خواستیم

بارداری عزیزم

سوال های مرتبط