۱۱ پاسخ

عزیزم تاب ریلکسی داره؟

عزیزم من اینجور بود بردم متخصص مغز اعصاب کودکان خداروشکر خوب شد

بنظرم متوجه شده با گریه می تونه در خواست هاش رو به نتیجه برسونه سرگرمی بزار براش غذا یا خوراکی مورد علاقش که فراموش کنه

پسر من ۱۸ ماهگی اینجوری شد
بردم چکاپ کامل
همین که تو ازمایشگاه خون گرفتن ، این بچه بهتر شد
خونش هم بزور میومد داخل سرنگ. پرستارا میگفتن کم آبه بدنش. سورن داخل رگه ولی خون نمیاد داخل سرنگ. حجم زیادی هم خون گرفتن چون چکاپ سنگینی بود
همش با خودم میگم نکنه خونش غلیظ بود با خونگیری بهتر شد
البته فکر میکنم دلیل اصلیش اقتضای سن هست. احتمالا بصورت مقطعی بچه ها اینجوری میشن

براش اسپند دود کن شاید چشم خورده بچه به هر حال بچه است تو دل همه میشینه

دنبال توجه
اضطراب جدایی داره ی مدت به محض درخواست بغل کردن بغلش کن خوب میشه

من دخترم وقتی که حالش خوب نباشه خیلی اذیت میکنه بغل میخوات بیرون میخوات اما وقنی که چیزیش نیست نه اوکیه بازی میکنه میخنده

اگه ب چشم و نظر اعتقاد داری یه دعا براش بگیر

منم دخترم هفته ای یه شب دوشب از خواب پا میشه خیلی بد گریه میکنه فقط باید بغلش کنیم و را بریم آروم شه، میپیچم تو پتو بدنشو ماساژ میدم ماساژ کولیک هم میدم یه کوچولو هم ابجوش با نبات زودی اروم میشه میخابه، من نظرمه اینبار بردم برا چکاپ بگم حتما سونو بنویسه

دکتربردی آزمایشی چیزی نوشت یانه

در حد یک ساعت گریه کنه نه
ولی پسر منم دائم بذاریش بغل میخواد

من یکم بغل میکنم بعد چندتا چیز میگم سرگرم بشه ، اگه سرگرم شد که خوبه
نشد میگم برای خودت گریه کن
میرم دنبال کارم ، بعد یکم آروم میشه

سوال های مرتبط

مامان عزیزکم💙 مامان عزیزکم💙 ۱ سالگی
از شلوغ کاری کردن و حرف گوش نکردن بچه هاتون کلافه میشید؟؟؟من امروز آنقدر گریه کردم
چن روزه صبونه نخورده امروز دقیقا دوتا بند انگشت لقمه جلو پنجره بزور دادم بهش
کفشاش برمیداره وایمیسه جلو در در رو میکوبه میگم در در
بگم گرمه نمیریم بمونه عصر چنان گریه ای میکنه چنان اشکی میرزه که بیا و ببین
میریم بیرون تو زل گرما میگم دستمو بگیر میخوره زمین گریه میکنه دست نمیده میخوره زمین گریه میکنه زخم و زیل میشه
میگم بیا بغلم بریم بستنی بخریم بریم خونه گریه میکنه نه بغل نه تا بریم بستنی بگیریم برگردیم ۴۰ دقه طول میکشه تا برسیم خونه گرما زده میشه صبونه ای ک خورده بالا میاره باز گریه میکنه🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️حالا بماند که با گریه میاد خونه ها میگه بمونیم بیرون...
سوار ماشین میشیم میگه من باید بشینم پشت فرمون میگم نه خطرناکه دوباره شیون و گریه زاری از اول شروع میشه ینی هر کارمون شده با گریه و زاری خسته و کلافم با هیچکسم نمیمونه من یه نفسی بگیرم