دیروز یه نفر خیلی حرصمو دراورده میگم اشتها نداره شیر و غذا نمیخوره
برگشته میگم من پسرمو تو کوچه غذا میدادم
ببین دلم میخواست پاشم بزنم تو دهنش دروغگوی محضه همش خونه مامانش بود خودشم اصلا انقد تنبله از خونه بیرون نمیره
الکی میخواست نشون بده چقد مامان خوبیه مثلا
میگفت من اینجوری بازی میکردم باهاش اونجوری بازی میکردم
الکی میگفت مطمئنم
اخه بچه ۸ ماهه رو چقد ببرم تو کوچه غذا بدم اصلا میشه همچین چیزی؟
مگه روستاعه؟ وایسم دم در بشقاب به دست خواهش و التماس که بخور
وای خدااااااا 🤣🤣🤣🤣🤣

وا چ سم😂

ولا همین کم بود برم کوچه غذا بدم🫤🫤🫤

🤣🤣🤣🤣🤣دقیقا

وایییییی😂😂😂فک کنننن من خودمو تصور کردم تو کوچه به دایان درحال غذا دادن باشم اون لحظه شوهرمم بیاد تا آخر عمرش ی چیزی داره بهش بخنده

وای چ اسکولی بوده😁😄

حالم بهم میخوره از اینایی که خیلی ادعاشون میشده تو مادری و بچه بزرگ کردن،اونا خودشون از همه بدترن باور کن😬😬

از این جور آدما تو همه خانواده ها یکی هست🤣😂

والله من از در و همسایه میترسم در رو باز کنم اونوقت برم تو کوچه غذا بدم