۱۱ پاسخ

من ب بچه دوم فکر نمیکنم ولی اگه جای شما بودم خیلی خوشحال میشدم ک دخترم آبجی داره ک بعدا میشه رفیقش و همدمش من اگه دومی میوردم دوست داشتم دختر باشه فقط بخاطر دخترم نه اینکه دل خودم چی دوست داره یا نداره

شکر کنی نکنی دیگ دختره
من ک سر دختر دومیم دلم میخواست زمین دهن باز کنه برم توش بمیرم اینقدر داغونه داغون بودم چون هیچ رقمه شک نمیکردم ک دختره چون خوابش رو دیده بودم ک بچه دومم پسر هست چون وقتیم دختر اولیم رو باردار بودم و نمی‌دونستم خوابش رو دیده بودم ک دختر اولیم دختر هست
خدا مثلا میخاد ناراحت ب چی بشه مگ همه چی دست خودش نیست دیگ علم پزشکی هم زیر سوال می‌بره با این کارهاش ک چی بشه منم منم کنه
حرفای منو جدی نگیر
خودم دیگ ازش خیلی زیاد کفری شدم دیگ کم آوردم ،همش میگفتم میگذره میگذره تموم بشه اما گره تو گره شده زندگیم
ما ترکها یه مثل داریم ک میگه پوخ پوخ دییب ،زندگی من واقعا پوخ پوخ دییب...

مرد بیشتر باید گرمی و ویتامین بخور و رعایت کنه

همه هردو رو میخوان داشته باشن ناراحتیتت طبیعیه

تو ان تی به من گفتن دختره انومالی گفت پسر

تخم هویج بایددم کنی تاپنج پریودی بخوری خواهر

عکس ناف بچتو بفرس وفتی سرپا

چجوری ۱۲ هفته با اطمینان گفت؟ به من سر هردوتا بچم تو انتی ب احتمال گفتن دختره

مگه رژیم خاصی نداد دکتر

پس چرا نشد؟؟؟؟

من به خاطر همین مسئله دیگه نمیخوام بچه دوم

چون شوهرم عاشق پسره

اگر پسر نشه میخواد بزنه تو سرم‌ که تو دختر زایی😔

عزیدمntاحتماله بزار 16هفته برو سونو مطمئن بشی

سوال های مرتبط

مامان یکی یدونم مامان یکی یدونم ۴ سالگی
شما بودین از زندگی با همچنین شوهری راضی بودین؟؟

به نظافت شخصی و‌خونه خیلی حساسه کارای شخصی خودشو انجام میده ب شدت منظمه
ولی توقع داره خونه همیشه تمیر باشه رگ خوابشه اصلا
هر چیزی برای خونه و خودم بخوام نه نمیاره میخره حالا هر موقع پول داشته باشه ولی رو نگهداریشون حساسه غر میزنه اگه مراقبت نکنم
کل هفته با اضافع کاز سرکاره
کاری ب اینکه تا کی بیرونم با کی بیرونم چقدر خرج میکنم نداره کارتش دست منه (البته ی سری چهارچوب هارو منم رعایت میکنم )
اگه بخواد ب خانوادش یا خانوادم کمکی کنه حتما نظرمو میپرسه براش مهمه راضی باشم
اصلا ادم تنبلی نیست اولویتش منو دخترمیم برامون از لحاظ مالی کم نمیذاره


مشکلاتش اینکه از شدت سختگی شبا خیلی زود میخوابه رابطه مون گاهی دوماه یباره
محبت کلامی و بوسیدن. بغل جدیدا خیلی کم شده خیلییییی
هیچ وقت هم تاحالا نشده وقتی ناراحتم میکنع. از دلم در میاره فقط میگه وقتی من ناراحتم خودم نمیتونم حال تورو خوب کنم ولی قهر نمیکنه تو دعوا کشش نمیده سر ب سرم نمیذاره تا اروم شم

فردا میشع ده ساله باهمیم


همیشه سعی میکنه در حد توانش بهترین هارو برامون فراهم کنه

ولی من شر جریان محبت نکردن و رابطه اصلا خودم خیلی بد اخلاق شدم خیلی سرد شدم اصلا نمیتونم ببوسمش یا بغلش برم

دیشب کلی باهاش حرف زدم ک دوست دارم نازمو بکشی بیا بگو تو مقصری ولی برات خوب نیست ناراحتی بیا اشتی و اینا مشکل قبلی پیدا کردم بعد ازدواج باز گرفت خوابید
منم گفتم دینم گردنته این دنیا و اون دنیا حلالت نمیکنم بابت هرباری ک دلمو میشکنی

گاهی ب طلاق فکر میکنم