۵ پاسخ

من دخترم ۸ سالش شد پیگیر شدم بچه دوم بیارم خیلی دکتر رفتم دارو مصرف کردم آمپول زدم نشد که نشد دکتر گفت هیچ مشکلی ندارید خدا نمیخواد باردار بشی منم بیخیال شدم پارسال چند روز عقب انداختم مامانم گفت نکنه بارداری خندیدم گفتم مامان من که نازا شدم چون سابقه عقب انداختن داشتم یک درصد فک نمیکردم باردار بشم بی بی چک زدم دو خط شد شوکه شدم بمامانم زنگ زدم اشکم بند نمی اومد اشک شوق بود 🥰

سختی هاشم قشنگ بود برنامه ریزی کردیم باعشق منتظر تو راهی بودیم ماه سوم بیبی چک مثبت شد ۵و یازده دقیقه صبح و بعدش ۸ و یازده دقیقه ازمایش دادم مثبت شد چقدر اشک شوق ریختیم همیشه فکر میکردم این اشکا واسه تو فیلماس اما وقتی ذوق میکنی نمیتونی جلوی اشکاتو بگیری چنددقیقه همو بغل کردیم جلو ازمایشگاه اشک ریختیم که لطف خدا شامل حالمون شده بعدش پنهان کاری شروع شد تا ۳ماهگی من که خانواده هارو سورپرایز کردیم خانواده شوهرم همه اشک ذوق چون من و شوهرم همش می‌گفتیم فعلا زوده بعد ۵سال از عروسیمون تصمیم گرفتیم اما خانواده خودم مامانم حس ششم داره ازهمون روز بعد جواب ازمایش همش میگفت چشات برق خاصی داره تو دلت یه چی هست و نمیخوای بگی زیاد شوکه نشدن اما داداشام بغض کردن الهی بگردم روز بعدش رفتن پستونک و کفش واسش گرفتن آخه روزی که گفتیم با کیک سورپرایزشون کردیم و جنسیت هم معلوم بود همون موقع خدایا شکرت بابت همه چی از همون دوماهگی تا ۵ماهگی بالا آوردم بعد ورم بارداری بدون علت داشتم بعدش دندونم عفونت کرد و ماه ۸ دندون کشیدم با بدبختی قبولم نمی‌کردند دکترا ماه نه اولش ۴ روز بستری شدم بی علت درد نداشتم اما دستگاه انقباض عالی میزد عجیب بود و طبیعی میخواستم اما گفتن سخت زا هستی و بچه هم بالاست و شکمت پایین راهی جز سزارین نیست سزارین شدم خداروشکر بیمارستان کلا راحت بودم درد داشتم اما قابل تحمل بود تا بالاخره خانم دکتر مهربون ۳۹ هفتگی پسرمو توبغلم گذاشت پسر ناز سرخ وسفید و کلی موهای بلند مشکی الهی دورش بگردم

من در حالی باردار شدم که اون ماه رفته بودم دکتر که هرچکاپ یا هرکاری هست رو انجام بدم
که ماه بعد برم تو اقدام
رفتم پاپ اسمیر دادم
جواب بتامثبت رو روز قبل از پاپ اسمیر گرفتم😶😐😅😅😅😅😅

منم سورپرایز شدم اصلا انتظارش رو نداشتم آخه ما فعلا قصدش رو نداشتیم
من تو مسافرت تو سرویس بهداشتی یه جای تفریحی بیبی چک زدم 🤣 چشام داشت از حدقه در میومد ولی به شوهرم الکی گفتم منفی بود تا مسافرت زهرمارش نشه
البته که الان عاشق پسرمونیم
عزیزم شما طبیعی زایمان کردین؟

۵ ماهم لود عدوسی گرفتبم
بعدشم ۲۲ هفته با استراحت مطلق خونه مامانم بودم

سوال های مرتبط

مامان پِش پِش🖇️🫀 مامان پِش پِش🖇️🫀 ۸ ماهگی
#پارت یازدهم
تا اینجا گفتم که منشی دکتر بهم گفت برای زدن آمپول‌ها می‌خوری به تعطیلات عید دیگه نمی‌تونی که بیای سونو انجام بدی ببینم تخمدانات فعال شده یا نه برو توکل بر خدا اقدام کن انشالله نتیجه می‌گیری
خلاصه منم ناامید که یک ماه دیگه باید منتظر بمونم تا دارو مصرف کنم برگشتم خونه مامانم عمل کرده بود پیش مامانم بودم ازش مراقبت می‌کردم اصلاً تو فکر بارداری نبودم یعنی منتظر بودم دوباره پریود بشم که برم دکتر بعد از تعطیلات عید یگه اصلاً به فکر بارداری نبودم تا اینکه طبق معمول همیشه که پریودم نامنظم می‌شد ۱۲ روز دیر پریود شدم بازم فکر کردم که تنظیم پریودم‌به خاطر تنبلی تخمدان به هم خورده دیگه می‌خواستم از این چیزای گرم دم کنم بخورم که پریود بشم چون فکر نمی‌کردم بدون دارو باردار بشم به خاطر همین اصلاً به فکرش نبودم خلاصه بازم مثل همون دفعه قبلی مامانم بهم گفت که کاش یه آزمایش بتا بدی بعد بیای دم کرده بخوری بازم من گفتم نه بابا بارداری کجا بود تنظیم پریودم به هم خورده به اصرار مامانم رفتم آزمایش دادم جوابشو که گرفتم دیدم نوشته عدد بتا بالای ۱۵۰۰ 😳
اصلاً باورم نمی‌شد که مثبته چون می‌گفتم تا نرم دکتر و دارو مصرف کنم باردار نمی‌شم خلاصه همون روز بعد از ظهرش رفتم سونو از روی عدد بتا خودم شک کرده بودم که ممکنه دوقلو باشه ولی خب امیدی نداشتم به اون صورت خلاصه دکتر سونوگرافی دستگاهشو که گذاشت روی شکمم توی مانیتور دو تا کیسه دیدم
شوکه شدم زبونم بند اومد همونجا هزار بار خدا را شکر کردم که دوباره منو لایق دونسته و بهم دو تا فرشته کوچولو داده حال اون روزمو نمی‌دونم چه جوری بنویسم یه حالی بود سرشار از خوشحالی همراه با استرس که خدایا نشه بازم همون اتفاق بیفته 🥺