یک مشت احمق بعضی وقتا دور همه مون هستم و ماهم دهنمون و میبندیم و هیچی نمیگیم...من همیشه میگم الویت با شیر مادر ..ولی در صورتی که مادر و بچه هرد حالشون خوب باشه...نه که مادر درد بکشه سینه اش زخم باشه.و بچه گشنه ...پس باید شیرخشک داد...بعضی از همجنس های خودمون از صد تا مرد و دشمن بدترن
و منی که 10روزگی بیشتر تغذیه بچم شیر خودم اونم بزور دوشیدن بود چون سرسینه ندارم بود ولی درکمال تعجب پدر شوهرم که اصلا ازش انتظار نداشتم بهم گفت فقط شکمشو سیرکن چ شیر خودت چ شیر خشک 😍
و اینم بگم همه تو بچه اول همینن
بذار بچت بزرگتر شه کلا بچه اول حالت موش ازمایشگاهی داره خود پدرمادر هم حتی محبتشون دوست داشتنشون قانونمند بار اوردن و سختگیریاشون رو بچه اول یه جور دیگس.براهمین ادم همیشه برا بچه اول یه عذاب وجدان خاصی داره
دقت کنی تو ازدواجم بچه اول بیشتر اذیت میشه و بهش سخت گرفته میشه اما راه برا بعدیا همواره
منی که با خوندن این متن یاد روزای اول خودم افتادم سینه هام طوری زخم بود که با هر نک زدن بچه خونی بود ک میریخت ولی اطرافیان میگفتن باید تحمل کنی و شیر خودتو بدی چقد غصه خوردم آخرم فشارم زد بالا دوروز بیمارستان بستری شدم سر جوش و غصه
دقیقا منم عین تو بودم ، سینم نوکش له بود ارتا شیر میخورد و گریه میکردم ی چیکه شیر تو سینم نبود
مادرشوهر من میگه نمیدونم اون دنیا چجوری میخوای جواب دخترت و بدی منم گفتم من جواب زیاد دارم بگم تو فکر کن اون دنیا تو جواب منو چی میدی ،🤣
آخ گفتی برن گمشن اینجورآدما
منم سرپسراولم ازاین بدترشوکشیدم🥺🥺اصلانفهمیدم طفلی چطور یکسالش شد
اوایلش که فقط استرس ونگرانی وگریه وحرف شنیدن واین چی گفت واون چی گفت بود
شیرنداشتم شیرخشکم چون ازاول نداده بودم نمیخورد
خیلی اذیت شدم
بازم مادرشوهرم نسبت به پدرشوهرم خیلی بهتر
اماپدرشوهرم ی آدم بدذات خبیث وبی. چشم ورویی که خدامیدونه
کلام اولش تاآخرش بدوبیراست وچرت وپرت
بماندکه چقدرفحش میده
هرزمان یادم میفته واگذارش میکنم به خدا
دیرشداماخداروشکر بعدازچندسال فهمیدم نبایدبه خانواده شوهری که فرهنگ ندارن اهمیت بدی
وقتی اهمیت ندی خود به خود محومیشن
مادرشوهرم گفت حلالت نمیکنم ک شیر خودتو ندادی واسه راحتیت ندادی درحالی ک من اصلا شیر نداشتم اولش اومد ابکی بود بعدش قط شد اوناهم باور نکردند چقدر غصه خوردم منه احمق
آی گل گفتی 😉
حرف دیگران بشنوید و کار خودتون بکنید.تا بفهمن چرت نگن
آخ نگو مال منم زخم شد قلبم درد میکرد وایستادن جلو چشمام گفتن سرطان میگیری توام آخر مامانم سرطان پستان داشت فوت کرد مادری که یه روز زاییدع آدم نفهم دور آدم پرع نمیزاشتن شیر خشک به بچم بدن از گرسنگی قندش میوفتاد منم الان جواب میدم هر کسی هر چی میگه
آخ چقدر سر سينه شیر خشک اذیتم کردن جه اشک ریختم برای این حرفا رفتارا از هیچی بچه نفهمیدم همش حرفاشون رفتارشون رو سرم بودن
😍😍😍
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.