۱۸ پاسخ

نرو خونشون
میری جلوشون به بچه شیر نده برو تو یه اتاق درو ببند
من نمیدونم چه کار زشتیه میان شیرخواران بچه رو نگاه میکنن😒

اون موقعه بچه بودم گریه میکردم الان هیچی رو بهش نمیگم خیلی بدم میاد چیزی هم بپرسه

از این حرف ها اینقدر شنیدم که نگو عزیزم
تنها راه ش این کمتر رفت آمد کنی و حرف هاشون برات مهم نباشه

واقعا ادم ناراحت میشه.این حرفا برای همه هست.از این گوش بشنو از اون گوش در کن

بگو مامانش منم کسی اندازه من براش ناراحت و نگران نمیشه شما دخالت نمن

خداروشکر خواهر شوهر ندارم

مثلا ماه رمضون پریود بودم روزه نبودم جلو شوهر و پسراش هی میگفت برو غذا بخور برو غذا بخور تا همه رو خبر دار کرد

به منم میگفت مادرشوهرم خیلی بی ادبه پیش شوهر و پسرای دیگه شم میگفت حالا پیش زنا میگی عیب نداره پیش پسراتو شوهرت نگو حداقل مثلا عممه از زایمان تا نوک سینه و بخیه ها همچی رو میگه

کاش میشد نری جای ک ناراحتت میکنن

روزا اولم همه‌پافشاری میکردن ها شیر خودت بده اینجور اونجور من کار خودم کردم شیر خشکیش کردم

به منم زیاد میگن فک کن من دختر خواهرشوم رو قالی مادرشو رید مادرشو پاشد با دستاش پاکشون کرد حرف نزد بهش بعد من پوشک پسرم میخاستم عوض کنم گفت هی جیش نکنی رو قالیا ما

انقدر بدم میاد از ادمای فضووووول😒

هیچکسی اندازه تو نگران بچت نیس

عزیزم خوب چرا جوابشونو نمیدی

اهمیت نده عزیزم، هیچ کس از تو برای بچت دلسوز تر نیست اونا دیگه حرفای صد من یه غازه

اخ دقبقا خواهرشوهر و مادرشوهرای منم همینجورین...میگن ما خیلی شیر داشتیمو فلان و ازین حرفا...اینقد بدم میاد جلو شوهرم میگن...که چی ینی زنت شیر ندارع

من رفت و آمد نمیکنم راحتم

دقیقا منم همین مشکل و‌دارم ، گاهی یه حرفایی میزنن ادمو خیلی ناراحت میکنن ولی سعی کن به حرفاشون توجه نکنی

سوال های مرتبط

مامان متین🩵 مامان متین🩵 ۲ ماهگی
حتما بخونید دوستان
سلام
می‌خوام ی داستانی تعریف کنم براتون ک شاید مشکل شما ها هم حل بشه
پسر‌ من از همون اولا گاهی بدجور گریه می‌کرد هرکار می‌کردیم‌هم‌اروم نمی‌شد در حدی ک میخواستیم ببریم بیمارستان ک شاید مشکلی داره
همش هم شیر میخواست هی باید شیر میدادم بهش
(فقط شیر خودمو می‌خورد)
بعد ی بار هی گریه کرد هی شیر دادم آروم شد باز هی گریه شدید
تا اینکه گفتم دیگ سینم خالیه شیر ندارم سیر نمیشه چرا
شیر خشک دادیم به بچه و همونجا آروم شد ساعتها خوابید
چندبار این اتفاق افتاد هی بچه طفلی بیقراری کرد چند ساعت بعد شیرخشک ک دادم آروم گرفت
الانم سه روزه واکسن زده و همش گریه میکنه
شب اول تا صبح گریه کرد صبح ۶۰ تا شیرخشک دادم بهش باز گریه کرد ۶۰ تا دیگ درست کردم ک شاید بخوره و خورد و کامل آروم شد و ساعتها بازی کرد
دیشب هم هی گریه های شدید کرد فک می‌کردیم مشکلی داره باز هی کبود می‌شد از گریه تا ک شیرخشک دادم بهش و ۷ ساعت قشنگ خوابید
بچه ای ک چند شبه نمیخوابه
من همش دوست داشتم شیر خودمو بخوره و هی مقاومت میکردم
اما با توجه به این تجربه دیگ بیشتر بهش شیرخشک میدم و فدای سرش اگه دیگه سینمو‌ نگرفت
گفتم بهتون بگم شاید مشکل شماها هم باشه
و اینم بگم شیر من خیلی زیاده اینقدر ک بچه موقع خوردن کم میاره تو قورت دادن و میوفته به گریه
شما هم اینو امتحان کنید این فرشته ها ک‌الکی گریه نمیکنن همش از بی تجربگی و ندونم کاری های ما آزار میبینن