بمیرم واسه دلت که دلتو خوش کرده بودی روژان بره مهد واسه خودت باشی الان خودتم میری مهد😂
احتمالا استرس جدایی داره
کیفشوازکجاگرفتی حدیث
دختر منم همین طور بود فقط صبوری کن باهاش بساز درست میشه چون دوست داره بره ولی نمیتونه ترس جدایی داره
فقط ژست گرفتنش 😆😆قربونش یعنی ناراحته 😘😘😘😘
این مشکل منم بود الان کلاس نقاشی میبرم چون خیلی دوس داره تا عادت کنه بعد ببرم مهد
شرمساری تو قیافش داد میزنه
خیلی باش حرف بزن باورت میشه گیسو نمیموند انقد باهاش حرف زدم جر خوردم اخر یهو گفت شلنگ دستشویی مهدمون دوره من بدم میاد و این حرفا
خوب میشه صبور باش
عععع . حالا من واسه ثبت نام که بردمش بیرون نمیومد همون روز موند اونجا من برگشتم مدارک رو تکمیل کردم و خریداشو انجام دادم
چون آشنا دادن اجازه داد بمونه همون روز
حدیث منم درگیر همین مشکلم فقط با مربی همکاری کن بشین تا اوکی شه حس امنیت از محیط بگیره بچه
کار منم همین بود انقدر نشستم تا اوکی شد. یه جا وسطاش که اوکی بود باز گریه و زاری سر میداد باز زنگ میزدن می رفتم. حالا کلاس اول میره ایشالا
وای گندمم رفتم ۲هفته عالی بود یهویی بد شد دیگه نرف الان که تهدیدامیزهرروز صب میگه من مهد نمیرما بریم خونه بازی😒
اول کارگاه های مادر و کودک ببرش بعد کلاسایی که مدتش کمه مثلا یکساعته بعد ببرش مهد
مربی جذب ندارن عزیزم درکش کن
دخترمنم همینجور بود....یکی دوبار باباش بردش خداروشکر بی تاثیر نبود.خودم که میبردم همش گریه ...
مربیشون هم خیلی کمک کرد البته
من یه ماه دخترمو بردم مهد این وضعیت داشتم بعدش جنگ شد نبردم
امروز بازم میخوام ببرم نمیدونم بازم همونجوریه یا بهتر میشه
خودتو بزن به سنگ دلی گریشو نادید بگیر بیرون منتظر بمون بعد چند روز اونقدر خوشش میاد که دیگه اذیت نمیکنه
ببرش جایی که علاقه داشته باشه مثلا باشگاه ورزشی
منم امروز بردمش مبگفت من جایزه میخوام انفد ابرومو برد توی کلاس بند نمیشد
من تقریبا یک ماه اول توی خود مهد بودم بعد پشت در کلاس بودم کم کم هی مدیر مهد فاصله رو میگفت بیشتر کن ولی یک ماه درگیرش بودم الان دیگه خودش از در مهد خداحافظی میکنه میره داخل
دقیقا دختر من همین کارو کرد دیگه نفرستادمش. همین چند وقت پیش تا برسیم خونه انقدر دعواش کردم انقدر کوچیکش کردم خودم عذاب وجدان گرفتم😑 اخه چسبیده بود به من تو نمیرفت درم باز گذاشته بودن منم دم در وایساده بودم بازم گریه گریه. منم عصبی شدم بردمش خونه. دیدم بزور نمیشه که بردش. پولمم سوخت البته فدای سرش. ولی نگرانم نه کلاسی میره نه هیچی. هیجا نمیمونه. میترسم مدرسه بره هم اذیتم کنه هم خودش اذیت بشه
یه دوست تومهدبراش پیدا کن من دخترمو ژیمناسیتک میبرم اولش گریه میکردالان یه دوست پیدا کرده راحت میره
گلم اول بایدکارگاه مادر کودک میرفتی بعد کم کم با محیط عادت میکرد بعدمهدکودک
بشین باهاش منطقی صحبت کن مرسانا دوتا مهد عوض کرد سر سومی یکماه طول کشید تا کنار بیاد من هر روز میاوردمش خونه مینشستم باهاش صحبت میکردم ازش دلیل گریه هاش رو میپرسیدم بهش اطمینان میدادم که حتما میرم دنبالش و میارمش خونه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.