هعی خواهر درکت میکنم...
منکه هرروز عصر میرم خونه مامانم اینا خداییش مامانم خیلی هوای پسرم داره
پسرم تا وقتی اونجام نزدیک منم نمیاد خیلی وابسته مامانم هست
به نظرم مامانتو با همه ی ویژگی های خوب و بدش توو ذهنت باید بپذیری ...خیلی سخته زمان میبره اما آرامش داری عوضش.
رابطه تون در حدی باشه که اذیت نشی
خودتو با توقع داشتن از دیگران فقط اذیت میکنی....چون چیزی تغییر نمیکنه....باید بپذیری که مامانت این مدلیه بعد بهتر میتونی با قضیه کنار بیای.
من ۱۰ روز دوم تا ۴۰ رفتم خونه مامانم ۴ روز با من توو اتاق تا ۳ بیدار میموند بعد صدای خروپف میومد دخترم کولیک داشت تا صبح فقط گريه میکرد، من صبح بیهوش میشدم، بعد از ۴ روز رختخوابش برداشت رفت اتاق خودش....
اول حرص میخوردم بعد به خودم گفتم نمیتونه بیدار بمونه زور نیست که
نیم ساعت بعد از پاراکید تب شو چک کن بخواب، تا ۳ ساعت اوکیه خیالت راحت....خدایی نکرده کم کم بالا میره، تا چند ساعت اثر پاراکید هست.
آلارم بذار دوباره چک کن
خب چرا مامانت کمکنمیده
دخترم تب داره خوابید منم میمیرم اینور نمیدونم بخوابم یا نه میدونم نمیاد نگا کنه به بچم
نگید وظیفه فلانه بهمانه خودم نگهش میدارم حالا ی روز ادم احتیاج داره دستمو بکیره چی میشه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.