یکم دردودل
#موقت
وقتی آوین ۳ یا ۴ ماهه خیلی راحتتر از الان میخوابید تقریبا میشه گفت یه بچه مستقل بود برای خوابیدن ولی از وقتی دردا و بیقراریای دندونش شروع شد خیلی وابسته من شده حتی الان تو خواب دنبالم میگرده که بیاد تو بغلم برای خوابیدن هم که حتما باید تو بغلم باشه تا بخوابه.
من قبل به دنیا اومدن آوین حتی قبل بارداریم بخاطر شغلم دستام درد میکرد الان که دیگه کلا وابسته من شده ینی تو بیداریش کلا میگه من پیشش باشم حتی نشسته باشمم باید تو بغلم باشه دستام خیلی بیشتر از قبل درد میکنه دیگه از درد دیسک گردن و کمرم نمیگم ...
ناشکری نمیکنم این روزا دیگه تکرار نمیشه برامون چون بزرگتر میشه و وابستگیش کم میشه ولی واقعا گاهی خسته میشم و میبرم از همه چی از طرفی رابطم با شوهرم داغونه و خودم بشدت خسته و داغونم و بیزارم از کار کردن تو خونه ینی الان وضعیت خونم خیلی بهم ریختس ولی واقعا نه حوصلم میکشه نه اعصابش دارم. بشدت عصبیم و زود جوش میارم.
من آدمی نبودم که بی تفاوت باشم نسبت به خودم یا شوهرم ولی الان ۷ ماهه که بعد زایمانم نرفتم دکتر قلبم که فشارم کنترل بشه و همیشه سردردای بدی دارم و تازگی پامم ورم میکنه تست پاپ اسمیر دادم ولی نبردم پیش دکتر نشون بدم عفونت زنان دارم کلا بیخیال شدم لک افتاده رو صورتم دارو مصرف میکردم ول کردم موهام میریزه به طرزی که کچل شدم ازمایش دادم ولی نرفتم نشون بدم. حالا از شوهرم نمیگم که حالش بد بود و کلا بی تفاوت بودم.
واقعا خستم خودم از حالم نمیدونم دیگه چیکار کنم یکم فقط یکم امیدم به زندگی بیشتر بشه😔😔

تصویر
۱۸ پاسخ

قشنگ درکت میکنم منم خیلی حال روحیم بده داره به قلبم فشار میاره یه وقتایی میگم نکنه با این حال بدم نتونی مادر خوبی باشم انگار یکی دیگه شدمم خودمو گم کردم گیجم اصلا نمدونم کی قراره خوب بشم اگ خودم سرگرم‌نکنم میشنم‌گریه میکنم قبلا میرفتم بیرون ولی الان همش مشغول کار خونه و بچه داری‌و شوهر داری هستم زود رنج شدم خیلی دیگ حتی دلم‌نمیخوا بیرونم برم حتی قبلا همش بگو بخند با ماشین میرفتم بیرون همش حس و حال بد میاد سراغم یکی ببینم‌میگه معلوم چش شده

مامان اوین میای خصوصی سوالات تخصصی دارم

ویتامینای بدنت کم نیست؟ بنظرم اول یه ازمایش بده ببین بدنت چی کم داره همین کمبود ویتامین باعث ناراحتی و خستگی و افسردگی میشه بعدشم در هفته دوبار بچه رو پیش باباش یا یکی بزار برو به کارات برس مخصوصا برو یه کلاس ثبتنام کن نمیدونی چقدر توی روحیت تاثیر داره انگار دوباره به زندگی برمیگردی منم همین کارو الان کردم انقدر خوب بود که حتی توی زندگیمم تاثیر گذاشته خوش اخلاق شدم قبلا هرچندوقت بداخلاق میشدم

عزیزم درکت میکنم،اوضاع خونه و زندگی منم افتضاحه،انقدر از شوهرم دورشدم که واسه خیلی چیزا گاهی خجالت میکشم ازش،قبلنا شوخ و پرانرژی بودم،الان اصلا به خودم نمیرسم،حتی یه ضدافتابم نمیزنم،میدونم کار ما اشتباهه،دوستم دوهفته بعد من زایمان کرد ،الان سرحال و مدام ارایشگاه وتفریحه و به خودش میرسه،واسه راحتی ؛دوماهه حریره بادوم حکیم بانورو فقط به خورد بچه داده(هم رفلاکس داره هم حساسیت) باورت میشه که اوضاع بچشم از بچه من که همش چالش داره همه جوره بهتره؟؟؟ما سخت گرفتیم و سخت میگذرونیم متاسفانه

بچه منم دقیقا همینه الانش با قبلش فرق کرده همش بغلمه. بهانه گیر شده شبا دیگه خودش نمی‌خوابه فکر کنم مال دندوناشون باشه یا اقتضای سنشون باشه

اخه نیس برام اینجا

عزیزم بشین با همسرت حرف بزن قشنگ انتظاراتت رو بگو خیلی آروم و مهربون... مطمئن باش رفتار همسرت تغییر کنه 90 درصد خودت تغییر میکنی و مشکلاتت حل میشه... زن هرجوری مرد رفتار کنه همون رو بر میگردونه به همسرش،

آویشن بهترین دلیل نیست بنظرت برای امید ب زندگی قرار روزهای بهتری بیاد و تو روز ب روز موفقیت هاشو ببینی و توی این راه فقط ی مادر شاد و امیدواره که میتونه ب اون امید و انگیزه بده

دختر من الان نزدیک یک هفتس شبا نمیخوابه تاصبح بیداریم تا۶ صبح. بعدشم ک دیگه خواب بهم نمیچسبه خستما

همه همینیم ،وای چاره نیس باید کنار بیاییم تا بزرگ‌بشن

همه.همینیم.ولی چه میشه کرد گلم

عزیزم الان منم تو حالت خسته و کمر درد و ناراحت از این که چرا بچم چندروزه غذا نخورده دیدم پیامتو،
این چیزایی که میگیی طبیعیه برای همه هست،ولی خودمونیم که میتونیم بخاطر بچه هامون همه چیزو تغییر بدیم فقط به چیزای خوبی که داری فک کن،به این فک کن خیلیا دارن برای همین دختر نازی که شما داری سالها این دکتر و اون دکتر میرن و داغونن شکر کن بابت همه چیززز
هرچیزی که داری و نیاز به کسی نداری بگرد،ببین زیاده عزیزم
نمیخوام انگیزشی حرف بزنم،روزایی رو گذروندم که شده بودم عین نوزاد و نیاز به مراقبت داشتم،بعد زایمانمک روزای سختی داشتم و خیلی طول کشید تا به خودم بیام و فقط همین چیزهایی که گفتم تونست آرومم کنه

منم چندروزه مثل تو همین حس ها اومده سراغم. خیلی خسته و درمونده ام با دوتا بچه

این وابستگی اسمش اضطراب جدایی ک از اخر ۷شروع میشه و حتی تا سه سالگی ممکنه ادامه پیدا کنه. یه دوره ی موقت هست که همه یرمادرا تجربه میکنند. من هم همینطور هستم و واقعا کلافه میشم حتی میشینم گریه میکنم ولی با تمام وجودم بازم پسرم رو بغل میکنم. نکران نباش. هم ب خودت کم کم میتونی رسیدگی کنی هم رابطت کم کم بهتر میشه زمان میبره ولی این دوره هم تموم میشه. موفق باشی

یه چیزیا یادت باشه خونه بعد ها تمیز میشه خودت نه برس به خودت اما خونه به جهنم ولش کن من خالم سه تا بچه شیره به شیره داشته میگه اینقدر کار میکردم که حد نداره اما الان بزرگ شدنا اون سره دنیان هر کدوم کاش بیخیال خونه میشدم بهشون میرسیدم

من ارزو دارم بچم وابسته سینم و شیرم بشه

گلم همه همین جور میشن اینا افسرده گی بعد از زایمانه عشقم نگران نباش من وقتی اینجوری میشم نگاه میکنم به پسرم و به خودم میگم من مامانه خوبیم چون ۱۰۰ برا بچم گذاشتم با هر عیبی بعدم اون امیدش به منه

دختر منم از این پاپوش ها داره 🤣

تصویر

سوال های مرتبط

مامان مسیحا مامان مسیحا ۱۱ ماهگی
سلام خانم ها من خیلی خیلی برای بیخوابی مسیحا نگرانم ببینید بعضی روزا خیلی خوبه راحت میخوابه حتی مثلا خواب بعد از ظهرش میشه دو ساعت یا از ساعت ۱۲ شب تا یازده صبح میخوابه نه یکسره حداقل دو تا سه بار بیدار میشه برای شیر دوباره بجز بعد از ظهر ساعت هشت یا نه شب بازم میخوابه نزدیک یک ساعت یا چهل دقیقه ولی بعضی روزا انگار با خواب پدر کشتی داره یعنی وقتی تاب ریلکسیشو که توش میخوابه میبینه میزنه زیر گریه لالایی کی میذارم شروع میکنه جیغ زدن که نخوابه از رو پا خودشو میندازه پایین که نخوابه تو هیچ حالتی که قرار باسه به خواب ختم بشه نمیمونه شدیدا باهوشه تمام چیزهایی که به خواب ختم بشن میشناسه یعنی از راهی یه بار موفق بشی بخوابونیش دفعه بعد نمیمونه تو اون حالت کلا بعضی روزا خیلی راحت تر میشه خوابوندش و خوابش طولانی تر و عمیق تره ولی بعضی روزا اصلا خوابیدن براش میشه غیر ممکن انقدر زمان خوابوندن مقاومت میکنه و گریه میکنه هلاک میشه از زمان شروع دندون در اوردنشم این مشکل شروع شده قبل اون اصلا برای خواب مشکل نداشت خیلی راحت بود خوابیدنش ولی من خیلی نگرانم اونم بخاطر این که برادر زاده همسرم بیش فعاله تقریبا شدید من میگم نکنه این بیخوابی برای این باشه خیلی نگرانم بخدا بعضی روزا انقدر مقاومت میکنه برای خواب که چشماش از بیخوابی قرمز و خماره یکسره ولی اگه پاراکید بخوره و پتو نذاره خیلی خوابش بهتره
مامان میعاد جان مامان میعاد جان ۱۰ ماهگی