خانمای عزیز اومدم تجربمو باهاتون در میون بزارم که نگران نباشین من انتی دادم تو ۱۱هفته و پنج روز سونو کاملا سالم بود و آزمایش ریسک متوسط
سندرم زده بودن وفری بتام بالا بود۱۱۰و خورده ای و ریسک سندرم یک به ۳۵۷. دکترم گفت باید امنیو بشی قبول نکردم اومدم خونه باهمسرم مشورت کردم قرارشد جایی که توبارداری قبلیم سونو رفته بودم برم پیش اون دکتر دوباره سونو بدم و با جواب سونو برم دوباره برای آزمایش انتی چون با همسرم گفتیم حتما خطای آزمایشگاهیه سونو دادم تو سونوگرافی نوین که همیشه تعریفشو اینجا کردم گفت دکتر افشار پور که من تضمین میکنم برات سالم سالمه جنین تا حالا نشده سونو بدون مشکل باشه و آزمایش بیاد مشکل دار بزنه و خودشم بچه سندرم باشه قطعا تو سونو مشخص میشه من رفتم ازمابشم دانش دادم جوابش اومد یک روزه سندرم ریسک نداشت و عددش یک به ۱۶۰۰بود و فقط فری بتام‌ ۷۵بود بردم دکترم نشون دادم گفت باید امنیو بشی خطر سندرم زیاده با فری بتای بالا من طبق تحقیقاتی که کردم امنیو نشدم و گفتم سلفری بنویسه برم سلفری بدم خداروشکر خداروشکر امروز جوابش اومد و سالم بود بچه این ده روز مردم و زنده شدم تا جوابش بیاد می‌خوام بگم وقتی ریسک متوسط میزنن اصلا نگران نباشین اینا شیوه ی آزمایشگاه ها هست که فقط پول به جیب بزنند و ترس تو جون بقیه بندازن . انشالله توراهی همه ی مامان سالم و سلامت باشه ♥️🫂

۴ پاسخ

خب خدارو شکر انشالله نی نی تو سالم بغل بگیری

ولی خب آمینو سنتز خیلی خوب و دقیقه قطعا ک بچت سالم به دنیا بیاد ❤️

به نظرم وقتی آزمایش یا سونو مشکل دار هست
باید بری دنبال ش پیگیری کنی و اهمیت بدی آزمایش تکرار کنی آزمایش تخصصی تری بدی از این جور حرفا

خداروشکر فدات الهی آمین ♥️🙏

سوال های مرتبط

مامان یارا مامان یارا ۱ سالگی
سلام مامانا خوبین؟اومدم یکم درد و دل کنم باهاتون
حدودا سه هفته پیش بعد از عقب انداختن پریودم فهمیدم باردارم چون قصدشو نداشتیم و یهویی شده بود خیلی شوک زده شدم و امادگیشو نداشتم ولی خودمو قوی کردم گفتم که بلاخره نگهش میدارم و یجوری با یارا بزرگشون میکنیم با اینکه می‌دونم راه سختی در پیش دارم منتظر بودم که بشم ۶ هفته سونو بدم بدون هیچ دلیل و اتفاقی یه شب شروع کردم به لکه خون دیدن صبحش رفتم سونو گفتش که طبق پریود باید ۶ هفته باشی ولی طبق سونو ۴ هفته ای دوهفته سنش عقب تره و هنوز ضربان قلب نداره من با ناراحتی اومدم پیش دکترم گفت مجدد بتا بده که بتا دادم دیدم بله بتام از روزی که آزمایش دادم بالا نرفته و اصلا رشدی نداشته و خونریزی من خود به خود بیشتر و بیشتر شد و سقط شد بچم...امروز بعد یک هفته خونریزیم قطع شد...فقط الان به این پی بردم که اگر خدا بخواد برگی از روی درخت نمیفته تو اون دوهفته ای که فهمیدم باردارم خیلی غصه خوردم برای یارا که چجوری از شیر بگیرمش خیلی اذیت شد نمی‌دونم خدا دید الان از پسش برنمیام هدیه شو پس گرفت ...بازم حکمتتو شکر❤️
مامان ماهان مامان ماهان ۱۷ ماهگی
#زایمان زود رس
پارت ۳
ادامه پارت قبلی
داستان زندگی من


منی که برای لحظه به لحظه بند بند وجودش که تو بدن من شک میگرفت استرس کشیده بودم غصه میخوردم رو تخت سونو خشک شده بودم بچم انگار حس کرده بود که مامانش دیگه بدنش حس نداره انگار صدای دکتر رو نمیشنیدم داشت با درد هام اضافه میشد دیگه از شوک در اومده بودم تو دلم گفتم اگر قراره بچه طوریش بشه نباشه دیگه منم نیستم یا با هم میمیریم یا سالم بیرون میایم رفتیم دوباره به اون بیمارستان لعنتی چشمم که به درش خورد تموم اون لحظه های که جیغ زدم التماس خدارو کردم که بچمو نگیره جلو چشمم اومد گلو خشک شده بود دست پام به شدت یخ بود چشمام سیاهی میرفت رفتیم اوراژنس سونو رو که دید گفت باید معاینه کنیم چون سرکلاژی اگر فشار رو رحم باشه پاره میشه رحم گفت یک لحظه اجازه میدید مامانمم همراهم بود به بهانه ای فرستادمش بیرون گفتم اجازه نمیدم معاینه کنید صداشو برد بالا خانوم پس چرا اومدید اینجا مگه من مسخره شمام بغض داشت خفم میکرد اون نمیدونس که جیگرم داره پاره میشه از درموندگی فقط حرف میزد گفتم نمیزارم گفت پس باید امضا کنی که اگر رحمت پاره شد مردی ما مقصر نیستیم اون لحظه نمیدونستم دارم نامه مرگ خودمو امضا میکنم یا مرگ بچمو فقط میدونستم که دوتا انتخاب بود یا دوتامون قرار بود بمیریم یا هیچ کدوم دستم میلرزید اما امضا مردم نه با تردید با دل جون امضا کردم #ادامه پارت بعدی#