۱۰ پاسخ

وای نگو‌من یک سالگی به بعدش لرزه افتاده به تنم .برای من از هشت ماهگی به این ور سخت شده اخه چهاردستو‌پا میره نقو نوق داره غذا داره تازه بچه اول فهمیده که میتونه باهاش بازی کنه رسمن من خل شدم هر عصر نیبرمشون بیرون وگرنه از ساعت شیش به این ور تحملشون ندارم .ولی خیلی لرزه به جونم افتاد از یک سالگی به اینپرشو توصیف کردی .تازه ی خانمی هم بهم گفت بزار بزرگ تر شن سر همه چی دعواست چرا اول به من غذا ندادی اول به من میوه ندادی اول به من اسباب بازی نخریدی کفتم بزرگ شن حسودی میکنن به هم نگاه میکنن .

عزیزم🥲خدا توانش بهت بده خیلی سخته من یکی دارم ولی تمام کمال وقتم واسه دخترم میذارم بازی آموزش خورد خوراکش تصور نمیتونم بکنم اگه یه کوچیکتر داشتم چجوری میتونستم برسم

خواهرشوهرم از ساعت ۷صبح تا ۷شب هرروز میاد خونه مامانش و بچه هاشو میندازه اینا جمع میکنن ولی یه ساعت بچه منو بزرگ نکردن من ک یک دونه دارم خیلی بهم سخت میگذره تا اون ک ۳ تاداره

من یدونه دارم چون دست تنهام و ب شدت بدقلق هستش دارم مریض میشم تاپیک قبل بخون انگار بچم فضایی

اخ عزیزم...
من همیشه از بچه شیر به شیر میترسم...خدا قوت بدهدصبر بده بهت...حتما که شما قوی ای

دوست من تو سه تا پشت هم اورد تو ۵ سال موندم چجوری من تو یکی موندم یعنی رسما رد دادم

خیلی سخته واقعا برا من همین یکی بسه خدا حفظش کنه اصلا توان دومی ندارم

از نظر روانی اصلا دوست نداشتم این پیامو ببینم چون امید داشتم از سه چهار ماه دیگه همه چی روال بشه 😭😭😭😭😭😭

خدا قوت بهت من که بچه هام ۱۴ سال اختلاف دارن با کوچیکه پدرم در اومده خیلی سخته حق داری واقعا میگذره این روزام ..

عزیزمممم خداقوووت

سوال های مرتبط