۲۶ پاسخ

هر تصمیمی ک میگیری اصلا اصلا ب کسی نگو حتی اینجا!
شما شرایطتو بهتر میدونی
با چیزایی ک گفتی من موافق حرف شوهرتم
وقتی نمیتونی و دکتر تاکید کرده پس درست ترین راه همونه

ب اینایی ک میگن خدا کمک میکنه و فلان و چنان هم گوش نده
توکلت ب خدا باشه ولی تصمیم اول و آخر رو خودت بگیر

همه اینا توجیه بهانه اس برای قتل یه نفس بنظرم
دیگه اومده قسمت اینه وگرنه باید قبل این اتفاق به تمام مشکلات بالا فکر میکردید !
ننداز بنظرم چون بشدت ضررشو میبینید
اطرافم هستن کسی که اینجوری کردی و پشیمونن.و...

ولی اینو بدون حتما حکمتی بوده که خدا داده نگهش دار درسته سخته همه تو شرایط بدین ولی نگهش دار

عزیزم درکت میکنم با تمام وجودم سر خودمم اومده همه ی جوانب رو بسنج اولین جنبه رضایت و حمایت شوهرته اگه اونو نداشته باشی کارت خیلی سخت تر میشه دومیش سلامت جسمی و روحی خودته چرا میگم دوم چون اگه شوهرت راضی باشه و حمایتت کنه یک مادر محاله کم بیاره اما در غیر اینصورت به مشکل میخوره انشالله هرچی که خیره برات رقم بخوره

ببین نظر ما ک اهمیتی نداره فقط و فقط ببین اوضاع زندگیت و شرایطتت ب چ صورته با همسرت تصمیم بگیرید..کسی ک میگه نگه دار واقعا توو بطن زندگی اون شخص نیس ی کلمه یاد گرفتن سقط گناهه و.. بعد ا زندگی اون بچه هم مهم ا خیلی .پس خودت تصمیم بگیر ک بهترین تصمیم رو خودتون میگیرید

هرکاری صلاح میدونید با همسرتون انجام بدید،اکر شرایط رو تدارید جرا باید به یچه دیگه هم دنیا بیاد، هیچ کس جای شما م همسرتون نیست و نمیتونه جای شما تصمیم بگیره و خودتون صلاح کار رو بهتر میدونید

عزیزم اگه قرار باشه با حواس پرتی همه پشت سرهم با تموم مشکلاتی که دارن باردار بشن و بعد بگن هزارتا مشکل هست و توان نگه داشتنش نیست واقعا

پس ببخشید عزیزم همون قبل رابطه باید به این عواقب فکر می‌کردید‌ و حواستونو‌ خیلی جمع میکردی که الان نخوای دستت به گناه آلوده بشه
بخدا که خدا راضی نیست با چنین کاری
حالا هرجور خودت میدونی اگه دوس داری با عذاب وجدان زندگی کنی و عواقبش‌ دامنتو بگیره پس حرف شوهرتو گوش کن 😢
اینایی هم که میگن نمیتونی و خدا کمک نمیکنه مطمئن باش درست و دقیق نمیگن

منم مثله تو شدم با بچه یک ساله از رو حواست پرتی باردار شدوم ولی دلم سقطش کنم
ولی بینه دو راهی انتخاب کردم که نگهش دارم ولی تهش روانی شدم عصبی شدم توان ندارم دیگه بخدااا
اگه واقعا دلشو داری مفهمی تازه اولشه سقط کن بی عقلی منو نکن البته ناشکر نمیکنم ولی بخداااا خیلی خسته

بنظرم در مرحله اول با دکترت مشورت کن اگه مشکلی باشه خودش میگه سقط کن و اینجوری عذاب وجدانم نداری و قسمت نبوده
اما اگه گفت میتونی نگه داری اونموقع دیگه تصمیم با خودته

اوضاع مملکت واسه هممون بده
ولی وقتی خدا داده یعنی اون بچه یه جایی یه سهمی تو این زندگی داره و تو داری مانع میشی از اینکه پا به زندگیش بزاره
نظر من این بود

عزیزم منم ده ماه بعد زایمان اولم ک سزارین بود باردار شدم ... تا حالا ک مشکل جدی نداشتم خداروشکر ..
توان روحی و جسمی رو خدا بهت میده نگران نباش ...از نظر مالی هم بچه روزیشو خدا میده ما چکاره ایم....
بنظرم بچتو نگه دار و حتی ب سقط هم فکر نکن ....

اما واقعا حیف و گناه هست که ادم میخواد اولادش یعنی فرزندش رو بندازه من که دلم نمیاد

عزیزم هرچی صلاح خدا و خودت هست پیش بیاد

نمیخواستم جواب بدم بعد اینجور وقت ها فکر میکنم مثل یه دین گردنمِ
عزیزم قطعا باید جلوگیری بهتر میکردی حالا که گذشت و اتفاق افتاد به فکر سقط نباش حتی با اون شرایطی که از زندگیت گفتی
برو به آزمایش تیتر بتا بده دکتر زنان اطلاع بده سونو ۸ هفتگی قلب رو برو بده صدا قلبش بشنو خودت دیگه وابسته اش میشی فعلا هم به همسرت نگو تا سونو قلب بدی مطمئن بشی بعدشم اونم باید پای کاری که کرد بیاسته آسیب های سقط خیلی خیلی بیشتر هم روحی هم جسمی هم پشیمانی بعدش

امید وارم هر چی که صلاح برات پیش بیاد ولی همه حل میشه مخوصااا مالی ما خودمون موقع ازدواج ۴۰ ملیون شوهرم پول داشت سال ۹۹ الان خداروشکر خونه خریدیم داریم جمع میکنیم ی ماشین هن بخریم بنظرم باید مواظب بودی من اگر به جای شما بودم طبق روحیه ضعیفی که دارن اصلا دل سقط ندارم واقعا هر شرایطی هم داشته باشم نمیتونم این کار کنم بازم انشالله هر چی صلاح

من یکی از خاله دو تا بچه داشت حامله شد سقط کرد ۶ ۷ سال پیش شوهرش هم نگفت بدون اطلاع شوهرش سقط کرد هنوزم نگفته ولی افسردگی شدید گرفته چون همش میاد ب خوابش میگه ی دختر خیلی خوشگله بهم میگه تو منو کشتی تو منو کشتی تازه هرسال بزرگ میشه انگار خیلی خیلی روحی داغونه

دختر خالم دخترش دوهفته پیش تولد ۱ سالگیش بود چند روز پیش هم زایمان کرد

من پسرم ۱ سال و نیم بود باردار شدم نمیگم سخت نبود ...بود ولی خوب خداروشکر واسه بچه هام باهم بزرگ میشن آیندشون نمیشه بدون خواهر وبرادر باشن تک و تنها من خودم ۵ تا بچه ایم الان هرکدوم شهری تک وتنها بچم گناه داشت تنها باشه سخت بود اما گذشت

گلم این مسئله چیزی نیست که اینجا مطرح کنی مسئله ی مرگ و زندگیه یک انسانه
اول برو دکتر ببین تو چه وضعیتی هستی و بعدش اگه اعتقادات مذهبی داری زنگ بزن دفتر مرجع تقلیدت شرایطتتو کامل بگو بهش و بگو میخوام بندازم ببین چی بهت میگن...خیلی سخته اگه بخوای نگهش داره خیلی خیلی سخته هیچ کس منکرش نیست اما کاریه که شده باید دنبال راه چارش باشی نه اینکه صورت مسئله رو پاک کنی از خدا میخوام بهترین تصمیم رو بگیری و هرچی خیره براتون پیش بیاد

خیلی ببخشید قصد بی احترامی ندارم
ولی به شوهرت بگو اگه بندازم هم جسمی و هم روحی داغون میشم
اگه نگه دارم که باز یه داستان دیگه
دلت رابطه بدون جبوگیری مطمئن نخواد دیگه
از جلوگیری طبیعی نمیشه توقع دیگه ای داشت
هرکاری انجام بدی خودت صلاح خودتو میدونی ولی بعدش دیگه به طبیعی اکتفا نکن

نترس اگه باردار بودی دیگه کار اشتباه‌نکن همه جیزایی‌که‌گفتی‌قبول دارم همشم‌درسته‌فقط‌فقط به‌ اینکه بارداری و بندازی فکر‌نکن به‌بهتر شدن‌شرایط فکر‌کن

منم یه شرایط خیلی بدی دارم تازه من‌ بچه اولم سه ماهه‌بود باردار شدم ولی الان خیلی راضی ام هرچند نیت انداختن نداشتم‌فقط اضطراب و ترس تنهایی و خیلی چیزا

منم دخترم یه سالش بود حامله شدم الن پسرم سه سالشه سخت بود ولی خیلی شیرینه اگه میشه سقط نکن همبازی دخترتم میشه

عزیزم ننداز بخدا پشیمون میشی خیلی

خواهر منم بجش ۸ ماه بود فهمید حامله هس شوهرش گف بندازیم بچه رو اما خواهرم ناراحت بود مامانم گف خدا داده گناهه الانم یه هفته دیگه زایمانش هس خودشونم مستاجر هستن ولی بچه با خودش روزیشو میاره ننداز گناهه

جلوگیری طبیعی بوده عایا

برو پیش دکترت ببین نظرش چیه شاید بخاطر بخیه هات سقط قانونی کرد

سوال های مرتبط

مامان ماهلین و مهوا🩷 مامان ماهلین و مهوا🩷 هفته بیست‌ونهم بارداری
من
🫢
🤭
🫢
🤭
نی نی دارممممم ☺️🤭
در حال حاضر ۱۵ هفته و ۳ روزه هستممممم
روز عید ۱۴۰۴ فهمیدممم باردارم دقیقا نیم ساعت بعد از سال تحویل
ناخواسته شد بهتره بگم خدا خواسته
من شیر میدادم اصلا پریود نمی‌شدم
بخاطر همین خیالم راحت بود امااا دیگه شد دیگ
از ترس مسخره کردن بقیه به کسی نگفتم تا ۱۲ هفته
اول میخواستم سقط کنم که همسرم و مامانم اصلا نزاشتن
چون اصلا اصلا آمادگی روحی و جسمی نداشتم
برعکس ماهلین که تهوع زیاد داشتم و خیلی بی حوصله بودم این بنده خدا رو اصلا حس نمیکنم اصلا شبیه حامله ها نیستم
نه ویاری نه تهوع یه کوچولو سوزش معده اونم قبل از ۱۰ هفته افتاد
تا الان که خوب بوده بعد از اینم خدا خودش کمکم کنه
شما هم برام دعا کنید
که از پسش بربیام
از ترس قضاوت دیگران به کسی نگفتم تا الان که بهم می‌خندن میگن بچه اش کوچیکه یکی هم فورا آورده یا میگن این همه وسایل جلوگیری چرا نتونستی
امیدم اینه باهم بزرگ بشن
جنسیتش رو نمیدونم آنتی گفت احتماله خودمم فعلا منتظرم تا سه هفته دیگ برم انومالی مطمئن بشم چون از شانس دکترم خیلی بد اخلاق بود منم خیلی استرس داشتم اصرار نکردم
خلاصه اینم اعتراف من ☺️🤭
عکس آنتی که جوجه دستش هم دهنشه