جدیدا خیلی حساس شدم توحرفا به نظرم خورد میشم دیروز داشتیم خونه مادرشوهرم میوه میخوردیم دخترم اومد و ی هلو برداشت بخوره ک نزاشتم پوستش کندم شل بودگرفتم حلو دهنش بخوره کم کم بعد دیدم داره میریزه ب لباسش ندادم قاشق رفتم بیارم دیودم ک پددشوهرم داره میوه میده چنان میریزه ب لباسش و خلاصه میخوره بعد دخترم میوه فشارداد گفتم روفرشاتون میریزه گفت مادرشوهدم فداسرش بعد خواهرشوهرم هی میگف اخ اخ چ بچه چرکی لباسش کثیف کرو وای عمه توچ چرکی هی میخندید گفت خونه من تا ۱ سال نیاییا انقد توچرکی خونمو کثیف میکنی من خیلی ناراحت شدم یهو گفتم ببا اینم ازعمه هات ک میگفتن انقد دوست دارن خندیدم بعد مادرشوهرم هی میگف نههه میااد خونتم کثیف میکنه اززبون بچم میگف بروخونشو بهم بریز بعد اون رفتم دستاش شستم خواهرشوهرم همون گفت من ببدم عوضش کنم برد لباسشم دراورد درصورتی ک انقد لباسش حالا کثیفم نبود یکوچولو نیوه ریخته بود گفت عوض کردم انقد کثیف بود که ناراحت شدم بعد بچه خودش والا گوچیک بود همین بود انگارملت یادشون نمیاد بچس دیگ درصورتی ک من تاحالایبارم بالباس کثیف بچم جایی نبوده انقد هواسم ب تیپش و ب تمیریش هس ک اون ب خیال خودش شوخی کرد ولی ناراحت شدم

۱۹ پاسخ

پیشبندببرهمه جاباخودت وبه هیچکس اجازه نده درباره بچت اظهار نظرکنه

درکت میکنم منم گاهی واقعا اعصابم نمی‌کشه و از خستگیه استراحت نداریم اصلا حتی حرف به شوخی هم باشه ظرفیت همونم نداریم
کسی نمیتونه یه تازه مادر رو درک کنه مگر اینکه خودش مادر شده باشه تو این دوره زمونه
از این به بعد با احترام حرفتو بهش بگو تو هم بخند اگر ناراحت شد بگو مگه شوخی نمیکردی منم شوخی کردم به دل نگیر عمه دخترمی احترامت واجب ولی بیا تو شوخی هم بهم احترام بزاریم من خودم اینجا کنارش هستم اگر نیاز ببینم لباسش رو عوض میکنم بچه ها مثل گل هستن کثیفیشون هم قشنگه

حق داشتی، خیلی حرفشو ادامه داده دیگه
... اصلا یعنی چی خونه من نیا‌‌‌‌‌...حرف زشتیه. میگفتی نه کسی هم نخواست بیاد خونه ت
حالا خوبه مادرهمسرت حواسش بود... بعدا گوش دخترشو میپیچونه بخاطر شوخی زشتش

به نظرم حساس شدی چیز خاصی نبوده
تازه از رو شوخی و خنده بوده

اونا از سر دوست داشتنش اینطوری کردن عزیزم منظوری نداشتن حساس شدی پس خانواده شوهر منو ببینی چی میگی من دیگه از دسشون کلافه شدم اصلا خونه ااشون نمیرم

ن فکر نکنم جدی بوده باشه چون بچس شوخی کرده گلم زیاد حساسی

منم از کثیف کاری خوشم نمیاد میریم خونه بابام میوه میدن دستش میریزه روی لباسش بدم میاد دلم میخواد مرتب و تمیز باشه

بعضی خواهرشوهرا که کخ هستن دیگه خودت میشناسی از روی کخش حرف زده یا شوخی کرده و شما حساس شدی

تو فکر نرو اگه مامانت با خالش اینو میکفت ناراحت نمیشدی من اینجوری خودمو اروم میکنم

چیزی نگفتن عزیزم به نظرم که ناراحت بشی. این حساسیتتم احتمالا به خاطر خستگیه.

این چیزی ک گفتی معلومه خیلی بچتو دوست دارن
و داشتن شوخی میکردن با بچه
یکم‌حساس شدی عزیزم
از خستگی و نداشتن استراحت و خواب کافیه درست میشه انشالله
قدرشونو بدون معلومه مادر شوهرت هم خودتو هم بچتو خیلی دوست داره

دقیقا به بچه منم میگن خیلی ناراحت میشم 🥲💔

من تند تند لباسای پسرمو عوض میکنم ولی ذره ای اهمیت نمیدم که چیزی نریزه ردی لباسش بلاخره بچه دیگه نمیتونه که عین آدم بزرگا تمیز غذا بخوره شماهم خودت شل بگیر تا کسی هم به بچه اینجوری نگه

یچه من چند بار رو فرش جیش کرده ولی خدایی بو نمیده فرشا و خونم ولی مادرشوهرم در حریانه هر بار میاد تا ببینه زیر انداز رو زمین پهنه ب بچم میگه بازم شاشیدی😑😑😑یا همش ب بچم میگه بو میدی درصورتی ک پوشک شو عوض کردم ک لباساش تمیزه بنظرم حساس شده خیلی بهم برمیخوره ناراحته نیاد

بهش بگو تند تند لباسشو عوض نکن خسته میشی، بچه کارش همینه آخر شب موقع خواب عوض میکنم خودم

من چیز بدی تو حرفاشون ندیدم عزیزم

درکت میکنم گلم
وقتی همیشه سعی میکنی بچت تمیز باشه ولی به خاطر یه کوچولو میوه میگن کثیف و چرکه و فلان
زیاد بهش فکر نکن اذییت میشی
من یه خواهر شوهر دارم اینطوریه همش دنبال یه آتو از منه

اینقد مادر شوهرا و خواهرشوهرا زبونشون نیش داره ک چ حرفا ک ب آدم نمیزنن اینک چیزی نیس عزیزم الکی حساس شدی اتفاقا دوستش داره مامان بزرگش ک گفته میاد خونتونم کثیف میکنه

مادر روبچش بیشتر ازهرکسی حساسه این نظردادن دیگران وحرفاشون واقعاتحملش سخته🥹گاهی بعضی شوخیا واسه مامادرای خسته شوخی نیست تیکه اس انگار

سوال های مرتبط

مامان گیسو مامان گیسو ۱۲ ماهگی
وایی دیگ خستاه شدم از دست این گیسو بخدا روانیم کرده خواب بود باباش اینقدر صدای گوشیو زیادمیکنه ک بچه رو بیدار کرد بعد بچه شروع کرد ب گریه کردن داشتم غذامیخوردم بعد من بیچاره از ناهار ب اینور یکم تازه گذاشته بودم دهنم اینک شروع کرد گریه کنه شوهرم دراومد گفت تموم نکردی توووو گفتم ندیدی الان میخواستم تازه دولقمه بزارم دهنم از بس صدای گوشیت زیادبود بچه بیدارشد گفت ی
من صداگوشیم کمه گفت تموم کن دیگ خب نخور منم گفتم من کوفت بخورم باشه بابا لقمه دهن ادمم میشموری غذاروگذاشتم رو گاز بعد بچه روک برداشتم گفت ب زیر پای بابام ک بخوری ترکیش وگفت(ددمون آیاغینن التندا کی ییسن )باباش فوت شده گفتم حرف زیادی نزنا گفت گمشو بروخونه بابات گریم گرفت😔😭😭همش اینجوری میکنه خودش ی دقیقه بچه رو نگه نمیداره انگار بچه خودش نیست بخدا خستم نمیکشم از صب تاشب بامنه هیچکسی نیست نزدیکم نگ داره اینم همش بهونه میگیره توخوای هی گریه میکنه هی خودشوتکون میده یبارچپ مخوابه یبار راست اصن روانی شدم خدا کی دندوناش درمیومد از دست این حرفاراحت مشدم😔