پارت دوم
اینو بخون
پارت اول
والا من ک مخالف بچه بودم اما الان بخاطر هانیل میگم حداقل یکی دوتا خواهر برادری چیزی بیارم براش گناه داره تک
حالا یکی بگه یسری آدما که برادر خواهراشون عین ناتنی یا دشمن یا حداقل خنثی ست ، چی
اگه باهم اونجوری شدن، چی
حرفت درسته اگر از لحاض مالی و ایندشون کامل میتونی تامینش کنی بزار بزرگتر بشه حداقل سه سالش بشه بعد منطقی فکر کن و اقدام کن
دقیقا منم این شکلی ام
شش ماهگی همه فک میکنن پا ب ماهم
خیلی اذیت میشم
و قید بچه دومم زده بودم
ولی دخترم ۹ساله ک بود ناخواسته باردار شدم با تموم سختیاش اونروزا تموم شدن و شکر که الان دوتا بچه دارم
منم از خانوادم دورم.داخل بارداری بدویارم ربطی به دختر و پسر هم نداره همسرم فقط یه برادر داره و همیشه حسرت خواهر و برادر بیشتر رو داره.خانواده همسرم طبقه بالا هستن اما اصلا نمیتونم روی کمکشون حساب کنم چون مادرشوهرم فشار عصبی داره و خیلی میترسه من سه تا زایمان داشتم حتی چون میترسید بهش نگفتم تا چند ساعت بعد زایمانم حتی میترسه به بچه دوساله ام غذا بدم جلوی اون باید بچه رو گشنه نگه دارم خلاصه خودمم و خودم ...
اما سه تا بچه آوردم که تنها نباشن یه پنج ساله یه دو ساله و یه نه ماهه خداروشکر میکنم باهم بازی میکنن دعوا میکنن اذیت میکنن و...الحمدلله اومدنشون تو زندگیم هم خیلی برکت داشت
باورتون میشه الان فرصت برا خودم بیشتر دارم تا اون موقع که فقط یه بچه داشتم
خدا توانی به ما زنها داده که با هر شرایطی بتونیم کنار بیایم و برنامه بریزیم که راحت بشه برامون
شماهم فکرتون کاملا عاقلانه اس
همه دنیا رو به بچه تون بدین اما نیاز به خواهر یا برادر رو هرگز نمیتونین براش فراهم کنین.خداروشکر که فرزندتون مادری مثل شما داره که بیشتر از سختی خودش به فکر آینده و راحتی فرزندشه
من همین دردارو از دو ماهگی دارم توی سه تا بارداریم اینطور بودم کمردرد پادرد حالت تهوع و...
اما هم خودم خیلی بچه دوست دارم هم همسرم، یوقتایی هم شده ک این حرف و زدم دیگه بچه نمیارم ولی در حد حرف بوده عملی نشده😄
خب الان زوده بزار هفت هشت سالش شد یکی بیار
قطعا پسرت اذیت میشه قطعااا
من یه دوست دارم هم سن خودم و تک فرزنده
همیشه افسوس خواهر و برادر داشتن و میخوره و هر موقع میام از خواهر و برادرم صحبت کنم مانع میشه...
ظلم در حق فرزندِ من همین الانم که میبینم پسرم تنهاست دلم میسوزه میگم اگ یه داداش بزرگ تر یا خواهر بزرگ تر داشت باهاش بازی میکرد حالا حتی اگر اذیتش هم میکرد خودش راضی تر بود تا اینکه تنها باشه منم که مدام نمیتونم براش وقت بذارم و قطعا نمیتونم حتی تو دوران کودکی کمبود خواهر و برادر رو براش جبران کنم
درسته دغدغه هات
بارداری در بهترین حالتش هم بخاطر سنگینی شکم اینا براهمه سخته
بزرگ کردن بچه هم ماهایی که خانواده نزدیکمونه انگار کیلومترها دوریم هیییچ کمکی ندارن سرزدنی ندارن
و در اخر همین بچه ها براتون میمونن و برای هم میمونن
ارزش سختی تحمل کردن داره
خیلی زوده بخوای الان ب فکر بچه دوم باشی عزیزم کاملا طبیعیه ک نخوای..ب خودت فرصت بده چند سال بزار یکم استراحت کنی بعدا ک خستگیت در رفت و از این شرایط روحی بیرون اومدی میتونی منطقی تر فک کنی
شما حاملگیتون سخت نیست
بدنتون آماده نیست
قبل بارداری اصلاح مزاج کنید،خورد و خوراک اوکی کنید ،خون،کبد،معده تمیز باشه و درست کار کنه
روغن بازاری و هله حوله به هیچ عنوان نخورین،کم خون نباشین،دفعتون اوکی باشه
حاملگی خیلی سبکتری خواهید داشت
بزار یکم بزرگترک شد بعد اقدام کن
منم به این مسئله فکر میکنم،
منم از چهارپنج ماهگی لگن درد دارم الانم شبا درست نمیتونم بخوابم ولی من شوهرمم کمک دستمه خیلی کمکم میکنه مثلا غذا درست میکنه جارو میزنه یا پسرمو نگه میداره
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.