پسر من تو این پتوی لعنتی که به دیوار وصل کردیم نباشه نمیخوابه دارم دیوونه میشم هزار بار امتحان کردم دو ساعت سه ساعت آرزو به دل موندم این بچه بخوابه اونم تو اوج خوابیدنش الانم مریضه یک ساعته دارم میارمش پایین کلی گریه میکنه باز میذارم داخلش آخه داخل آیت پتوی لعنتی خیلی گرمه کلی عرق میکنه کولر روشن نکنم خیلی گرمش میشه روشن هم میکنم اینجوری گرم و سرد میشه بدنش فورا هم مریض میشه این تو بمونه تب میکنه دو شبه حتی ۳ساعت نخوابیدم چرا هیچی این بچه نرمال بود نه خوابیدنش نه شیر خوردنش با این رفلاکس کوفتی من ۷ماهه با سرنگ بهش شیرمیدم ی بار نشد مث همه این بچه ها تو کالسکه بخوابه میریم بیرون تایم خوابش میشه کاری میکنه باهامون همه نگامون میکنن من هزار تا بچه دیدم تو کالسکه خوابشون میبره نه غذا میخوره نه شیر خوردنش مث بچه های دیگه س اینم از خوابیدنش پسرم اندازه ۵۰تا بچه برام سخت بود بزرگ کردنش خداشاهده هر کس ی روز پیشمه میگه چه طاقتی داری من امروز ۴جور براش غذا درست کردم از عصاره پای مرغ و قلم و شیره بادام و هزار جور چیزهای مقوی بگیر براش درست میکنم که براش کم نذارم اما دریغ از ی ذره پیشرفت

تصویر
۱۴ پاسخ

خداخیرررت بده بچه چه می دونسته پتو چیه
خودت عادتش دادی دیگه الانم سخت شده حالا بزار بخوابه چاره چیه از خواب بیوفته که بیشتر بدقلقی می کنه اسیر میشی
بخداسراین غذا نخوردن همه گیرن نمی دونم‌چرا نمیخورن
گهواره باز می کنم اکثرا مینالن

وقتی خوابش برد آروم درس بیار یکم رو پاهات بزار تکونش بده بعد پایین بزار بخوابه گرمش نشه....پسر منم عادت به این پتو داشت همینکارو میکردم بعد الان جمعش کردم الان تو تاب میذارم وقتی میخوابش میبره درش میارم رو زمین میذارم میخوابه

اخ اخ معلومه بچه سر سخت و لجبازیه😘
ببین بنظرم با تجویز پزشک بهش شربت خواب آور بده تا خوابش عمیق بشه ک از پتو درآوردی بیدار نشه
برای اشتها هم اگر قد و وزنش روی نموداره، هیچ‌تو فکرش نباش دیگه
اگر کمتره با تجویز پزشک بهش شربت اشتها آور بده

🥲🥲🥲🥹خیلیییی ناراحت شدم ازینهمه اذیتی ک میشیییییی
چون خیلی درکت میکنمممم
و برات ناراحتم 😞
چون هیچی سختر از بچه بدقلق تو خابیدن نیست
من دارم هرروز یجوری عذاب میکشم

من از اول ب هیچی یادش ندادم
همین گذاشتمش زمین
خانواده شوهرمم ک میخاستم بغلیش کنن ب شو هرم گفتم من نمیتونم حرف بزنم ولی خاهشا بگو بغلش نکنم
اونوقت عذابش برای ما میمونه
خلاصه ب گهواره عادتش دادم ن‌پستونک و ن‌چیزی مذخرفی ک عادت کنه
فقط زمین

اییی له بد خه وی و بد غذایی
بخوا کنیشک که ی منیش واسه اونه نیاگمسه بان پامو پاگلم گیر بوگه بعضه وخت شه و تا صبح ها بان پامو تا اینمه ناو گهواره که فورا خه ورو اویته و ده دیقه یش ناخفیت جا اطرافیانیش ایژن خوت عادتیو داگه دی باوه بخوا هیچکس حز به سختی ناکات وخته نخفیت هم خوی اذیت اویت هم اذیت من اکات مجبورم ریگه یک پیام کم که بخفیت و اذیت نکات هر چند سخت حداقل بتوانم سعاته بخفم

کلا پتو رو جمع کن
دیگه آخرش که میخابع دیگه
فوق ش شاید ی هفته اذیت بشی دیگه یعنی پاره میشی رسماً این طوری تا آخر
ولش کن بذار گریه کنه

یا خدااااااا
همین قسمت پتو مکافاته
من از اول هر چقدرهم گریه کرد اهمیت ندادم
اوایل با سینه میخابید
جدیدا یاد گرفته که خودش بخوابه. قبلش فقط شیر خودمو میخوره

همه اینارو بیخیال چه پروفایل قشنگی داری بمونید برای هم 😍😍💞💞

عزیزم خودت عادت دادی الان چرا گردن بچه میندازی؟
من خودم پسرم که بچه تر بود شبایی که واکسن میزدم میزاشتم تو تاب تا خودم راحت باشم بچه اگه عادت کنه که گناهی نداره ما برا راحتی خودمون بچه رو ب تاب پتو پستونک یا هرچی عادت می‌دیم بعد میگیم مشکل از بچس
غذا هم طبیعیه من خودم مادر ی بچم بازم بد غذاهم چه برسه به بچه
قلقشو پیدا کن مزه ای که دوست داره
من خودم هنوز بچم بدغذایی می‌کنه بعضی وقتا اینا طبیعیه
پسر منم جایی یا بیرون یا تو ماشین نمی‌خوابه چون اینطوری عادت کرده که تو سکوت و تاریکی پتوشو بغل کنه بخوابه
باید جایگزین پیدا کنی
اول چند شب بزار رو پا یا جابجا کن ی کم سختی داره ولی شدنیه

بزار تو تاب ریلکسی خوبه

دخترمنم بدغذاس نمیخوره شب تاصبم قشنگ نمیخوابه شیرمیخوره پتوروتاب میدین بخوابه یاچی؟

از پتو درش بیار بذار گریه کنه یکم، بالاخره عادت کرده طفلک ولی از سرش میفته کم کم، برای غذا خوردنشم ببر دکتر بهش مولتی بده

ازاول عادت دادی با پتو؟؟🤕🤕

سوال های مرتبط

مامان الوین مامان الوین ۱۴ ماهگی
مامان فاطمه مامان فاطمه ۱ سالگی
سلام مامانا من این روزا خیلی تو فشارم بچم از اول بد غذاس کلا غذا نمیخوره بعد از یکسالگیش شیرمم کم شده که میگن طبیعیه شیر خشک هم بعضی وقتا بزور میخوره بعضی وقتا نه تازگیا دهنش برفک زده که شیرم نمیخوره همه میگن لاغر شده هی مادر شوهرم میگه بچه فلانی میخوره بچه های من می‌خوردن و کلی از این حرفا میام برنامه میبینم ماشاالله همه بچه ها غذاخور شدن بجز بچه من امروزم کل تبریز رو گشتم که پدیاشوز پیدا کنم شنیدم وانیلیه و خوشمزس که شاید بخوره پلی پیدا نکردم هی غذا بپز بنداز بره خیلی وقته برای غذا دهنش رو باز نکرده منم فقط میریزم جلوش رو صندلی غذاش که اونم فقط له می‌کنه شاید اندازه مورچه هم بزارع دهنش امروز خیلی عصبی شدم غذای آبکی درست کردم آوردم با قاشق بدم کلی سرگرمش کردم کی وسیله ریختم جلوش بازم نخورد یه دفعه قاطی کردم داد زدم سرش و رفتم آشپزخونه کلی گریه کرد با اینکه عذاب میکشیدم ولی از ناراحتی و حرص توجه نکردم بهش از اول بچه بدقلفی بوده سر شیر خوردنش پیر شدم تازگیا شیرخوذدش خوب شده بود که اونم شده مثل قبل غذا نخردنش و خوابیدنش هم دمار از روزگارم در آورده حالا چون گریه کرده و توجه نکردم کلی قربون صدقش رفتم و پاهاش رو بوسیدم و نوازشش کردم ولی بازم ناراحتم 😭😭😭
خدایا خودت کاری کن این بچه کمتر اذیت کنه غذا بخورع منم بدون دغدغه و نگرانی زندگی بکنم از زندگی افتادم