۱۳ پاسخ

هیچ چی ارزش بحث و ناراحتی رو نداره‌...قد و وزن هم ب وختش میبینی حل شده ب یاد الانت میفتی چرا خودمو زجر دادم
ب این فک کن ک ناراحتی سلامت روح و روان رو میگیره از آدم ..ان شاالله پارسا جون همیشه سالم و سلامت و زندگیتون همیشه خوش باشه

گوه تو سر بهداشت اعصاب واسمون نداشتن بیسواد ها

ببر دکتر عزیزم حرف بهداشت مزخرفو گوش نده
بچه من ۳ وعده غذا میدم هر وعده دو سه قاشق بزوووور میخورد
دو هفتست همونم اصصصلا نمیخوره
ی پیاله کجا بود
دکترش دیروز گفت عیبی نداره

خودتون قد بلندید؟؟

بهداشت خیلی عوضیه من هم ۶ ماهگی با شوهرم رفتم توبه کردم ،هی گفت غذا نمیدی بهش ،چه وضعشه وزن بچه اونقدر گفت که شوهرم اومده بود به زور میخواست‌بهش غذا بده و اینم نمی‌خورد و آخر عوق میزد و بالا میاورد دیگه با شوهرم نرفتم ولی میدونم سر واکسن ها باید با خودش برم چون دلش رو ندارم بتونم کنترلش کنم

ولش کن تو بهداشت خیلی بهم جو میدن الان بچه پر جنب و جوش تر شده غذا کمتر میخوره دندون درمیاره تو. اذیته اینارو‌نمیفهمن که فقط حرف میزنن ‌‌‌‌‌...الان یکم وعده هاشو ببر بالا

خب بچه ان دیگه مگه چنده قد وزونش ،دخترمن ماه قبل نیم کیلو هم کم کرده بود به خاطر گرما ودندون چکارکنم دیگه زوری نمیشه که ریخت شکم بچه

پسرمن از ۹ماهگی ۹و۴۰۰مونده تاالان
هم تواین سن دندون درمیارن بی اشتهامیشن هم جنب وجوششون زیاده
پسرمنم یبار۲۰روزمریض شد یبار۱۰روز اسهال استفراغ گرف
بهداشت گف ک وزن نگرفته و... قبل اون ب دکترش برده بودم اون گف اصلااهمیت نده

شیرخودتو میخوره؟

قد و وزنش چنده مگه بعدشم خب تقصیر شما چیه بچه وزن نگرفته بخدا همه ی این ناراحتیا از جیبت میره من پسرم آنقدر لاغر بود الآنم لاغره ها همیشه غصه می‌خوردم ناراحت بودم الان میبینم چقدر ساده بودم

پیگیری کن ولی نگران نباش بهداشت کلا کارشون اینه چیزی رو خیلی بزرگ بکنن

قد و وزنش چنده؟

مگه چند کیلوعه

سوال های مرتبط

مامان گل پسرها و بانو مامان گل پسرها و بانو ۱۵ ماهگی
باز من امدم با یه دل پر از گله 🥲
عصر با همسرم قرار شد شب بیاییم بیرون حالمون بهتر شه😏 ساعت 6ونیم بیدارش کردم تا ۷تو جاش بود من تند تند یه بچها رسیدم گفتم واسم یه کاپوچینو درست کن یکم سرحال شم با هزار مکافات بلند شد گقتم. نمیخواد ولش دیرمیشه من بدم میاد ساعت 8به بعد برم بیرون ساعت 7ونیم بود گفت اوکی بریم من میخواستم کیفو بردارم دیدم رفت تو حموم🤐
اولش با شوخی و خند گفتم بیا بیرون امدیم میری دیروز حموم بودی حالا چند ساعت دیر تر برو طر عین ناباوریم رفت جفت بچها خودشون خراب کردن هم بهار هم شهریار 😮‍💨رسما عصبی شدم رفتم ابگرمکن و خاموش کردم برق حموم هم خاموش کردم رفتم تو اتاق رختخواب هارا پهن کردم بچهارا تمیز کردم گوجه گذاشتم واسعه املت خونه را جارو مردم امد بیرون کلی داد و بیداد کرد منم کم نیاوردم کلی با هم دعوا کردیم این وسط پسرم خیلی رو مخم بود و ابجیشو میزد مجبور شدم بزنمش و دکمه ی من از همینجا خاموش شد همسرم تو حال بود من تو اتاق خواب شهریار داشت گریه میکرد شدید و من نمیتونستم از جام بلند شم اونم فک میکرد بچه پیش منه شاید یه ربع این بچه یه نفس گریه کرد و نیومد نگاه نکرد واقعا با من یا تو تخت داره گریه میکنه خلاصه بچه 20روزه رو به کبودی بود تونستم بلند شم شالمو سرم کنم کلیدو برداشتم امدم از خونه بیرون فقط گفتم دیگه کم اوردم
بخدا کم اوردم
الان میایین میگین خودت خواستی باردار نمیشدی
من گ. و. ه خوردم واقعا حالم خوب نیست کم اوردم زیر این همه فشار پسرم 3سالشه روانیم کرد با کاراش دخترم یکسالشه همش بغل میخواد پسرم کوچیکم کولیک و رفلاکس شدید داره دارم به خودکشیوفکر میکنم ولی بچهامو چیکار کنم یه حموم رفتنش شد جرقع واسعه از هم پاشیدن من