۱۰ پاسخ

سلام عزیزم مایه گروه زدین تو تلگرام اگه مایلی خوشحال میشم به ما ملحق بشی گلم 😍

پسر من از سیتریزین متنفره با دو سه قاشق آب حل میکنم با لیوان می خوره . یکبار مثل پسرت گلوش پرید خدا بهم رحم کرد داشت خفه میشد صورتش قرمززز نفسش بالا نمیومد ینی مردم و زنده شدم

پسر من بدتر ادمو به جنون میرسونه از وقتی هم دو سالش شد اخلاقش بدتر شد هیچی که نمیخوره ب زور بهش میدم دهنشو محکم میبنده بعد تف میکنه بیرون

من دخترخیلی بد داروعه
داروهارو میریزم تواب و اب میوه و...بهش میدم یا میریزم توبستنی هم میزنم میدم

دختر منم مریضه منم ازش گرفتم دوروزه سر و بدنم درد میکنه چاره نیست این روزا هم تموم میشه.. من با فیلم و گوشی مجبورم بهش دارو و غذا بدم اینارم که دکتر بردم شربتای خوشمزه داده.. خودتو اذیت نکن.. ببین نیتونی مثلا با گوشی و مشغول کردنش دارو بدی.. میدونم گوشی مضره ولی چاره چیه

منم دقیقن شرایط شما رو دارم 🥺🥺

واقعا باید از سنگ باشی وقتی مادر میشی
میدونی چون بچه کوچک هر دفعه با مریضیش آدمو داغون می‌کنه
خوب میفهمم چی میگی
ولی حتما ببرش پیش متخصص بهتری
وقتی بگی دارو نمیخوره آمپول میدن زودتر خوب میشه

عزیزم چرا واسه خودت الکی فکر و خیال درست میکنی ؟بچه همینه دیگه مریض میشه بدتر ما خودمون مریض میشیم مگه حال داریم؟اشتها داریم؟سعی کن از مامانت خواهر شوهر هرکی که باهاش راحتی کمک بگیری

عزیزم به اعصابت مسلط باش بلاخره بچه س منم بچه م اینقدر گریه کرد همش چشامو می‌بستم ومیگفتم بچه س بردم دکتر آمپول زدمش خب مریضن ماخودمون وقتی مریض میشیم همش میگیم مامان مامان چه برسه به بچه

بازم ببرش دکتر عزیزم چرا انقدر خودتون رو اذیت میکنی تحمل کن این روزا هم میگذره خوب میشه ببرش امپول بزنه دکتر خوب بشه

سوال های مرتبط

مامان درسا مامان درسا ۱۵ ماهگی
دیروز یه فرو پاشی روانی رو تجربه کردم.
از سرکار برگشتم برای دخترم موز آورم روش پور بادام زدم حتی طرفش نیومد سیب قاشق کردم قاچ کردم دهنش رو باز نکرد
خیار دادم دستش عاشق خیاره لب نزد .
موز و بيسکوئيت قاطی کردم نخورد
اومدم قطره بهش بدم گریه میکرد و دهنش رو باز نمی‌کرد.
خلاصه که حسابی ناراحت و عصبی بودم.
سرش داد زدم بخور دیگه مامان
آنقدر حرصم دادی دیوونم کردی
انگار بچه مقصره
بعد اومدم آب بدم بازم نخورد .
دیگه به نقطه فروپاشی رسیدم. شروع کردم چندبار زدم توسعه خودم که چرا نمیخوری.
بعدهم به مادر بیچارم گیر دادم که تو به بچه نمیرسی بچه کلا از اشتها افتاده.

همه اینا نه تقصیر بچه ام هست نه تقصیر مادرم
همش بخاطر حس گناهی هست که من هر لحظه هر روز با خودم حمل میکنم.
حس گناه و ناکافی بودن
که من سرکار میرم و نمیتونم بهش برسم و برای همین غذا نمیخوره.
فکری که هر ثانیه زندگیش میکنم و زیر بارش میشکنم.
و دیروز واقعا منفجر شدم
بعد اون انفجار هم آروم نشدم. و تا شب با هر بهانه کوچکی گریه کردم.
اصلا قلبم آروم نمیشد
میدانم رفتارم بد و غیر قابل توجیه بود اما من یه مادر گناهکارم که بچه ام رو تنها گذاشته.
خدایا به همه مادرهای شاغل آرامش قلب بده تا مثل من درگیر این فکرهای پوچ نباشن
مامان فاطمه مامان فاطمه ۱۵ ماهگی
سلام مامانا من این روزا خیلی تو فشارم بچم از اول بد غذاس کلا غذا نمیخوره بعد از یکسالگیش شیرمم کم شده که میگن طبیعیه شیر خشک هم بعضی وقتا بزور میخوره بعضی وقتا نه تازگیا دهنش برفک زده که شیرم نمیخوره همه میگن لاغر شده هی مادر شوهرم میگه بچه فلانی میخوره بچه های من می‌خوردن و کلی از این حرفا میام برنامه میبینم ماشاالله همه بچه ها غذاخور شدن بجز بچه من امروزم کل تبریز رو گشتم که پدیاشوز پیدا کنم شنیدم وانیلیه و خوشمزس که شاید بخوره پلی پیدا نکردم هی غذا بپز بنداز بره خیلی وقته برای غذا دهنش رو باز نکرده منم فقط میریزم جلوش رو صندلی غذاش که اونم فقط له می‌کنه شاید اندازه مورچه هم بزارع دهنش امروز خیلی عصبی شدم غذای آبکی درست کردم آوردم با قاشق بدم کلی سرگرمش کردم کی وسیله ریختم جلوش بازم نخورد یه دفعه قاطی کردم داد زدم سرش و رفتم آشپزخونه کلی گریه کرد با اینکه عذاب میکشیدم ولی از ناراحتی و حرص توجه نکردم بهش از اول بچه بدقلفی بوده سر شیر خوردنش پیر شدم تازگیا شیرخوذدش خوب شده بود که اونم شده مثل قبل غذا نخردنش و خوابیدنش هم دمار از روزگارم در آورده حالا چون گریه کرده و توجه نکردم کلی قربون صدقش رفتم و پاهاش رو بوسیدم و نوازشش کردم ولی بازم ناراحتم 😭😭😭
خدایا خودت کاری کن این بچه کمتر اذیت کنه غذا بخورع منم بدون دغدغه و نگرانی زندگی بکنم از زندگی افتادم