۵ پاسخ

عزیزم از پیپیش میترسه
نباید این ترس رو داشته باشه چون ممکنه باعث یبوستش بشه و پیپیش رو نگه داره
شاید آمادگی نداره اگه دیدی اینجوریه عجله ای نیست بزار سه سالگی

همه از پی پی میترسن
براش کتاب بگیر شکل بکش با خمیر پی پی عروسک درست کن با پی پی ذوق کن خداحافظی کن داستان پی پی بگو که چقدر خوشگله راستش با همه اینا بازم یکم مقاومت داشت دو روز ببخشید خودم میرم پی پی میکنم صداش میکنم ببینه اون سیفون و بکشه احساس میکنم یکم ترسش ریخته

آخه عزیزم ازپیپیش ترسیده،براش کو کوملون ،کلیپ عموامیدا بخون.بهش بگو ببین پی پیا میخان برن خونشون ،بگو ببین پیپیت شبیه چیه .هیچ موقع جلوش واکنش بد نسبت به پی پی نشون نده

یه چیز دیگه هم حین پیپی کردن بالا آورد اونم طبیعی؟

نه عزیزم طبیعیه تموم بچه ها از پی پی میترسن پسر من ک اصلااا پی پی نمیکنه تا پوشک نشه

سوال های مرتبط

مامان عرفان جونم مامان عرفان جونم ۲ سالگی
عشقا سلام، اومدم خوشحالیم رو باهاتون در میون بزارم،،، عرفان حدود پنج ماه پیش( چون از بچگی باهام میومد دسشویی بخاطر وابستگی، اشنایی داشت با محیط دسشویی) کم کم میبردمش جیش میکرد ولی اصلا سعی نکردم که جفتمون اذیت بشیم، فقط در حدی که امادگیشو بسنجم، علاقه نشون داد و اومد، تقریبا از تولد دوسالگیش،خیلی هم خطا داشت چون اصلا سعی نکردم جدی بگیرم یا توضیح بدمش، ولی بعد از یک ماه دیگه بیرونم پوشکش نکردم و خودش میگفت شبا هم که از همون بچگی خشک بود پوشکش تا صبح،، خلاصه جیشش رو یک ماه طول کشید تا اوکی بشه، مونده بود پیپی که اصلا کارش نداشتم ترسیدم زود باشه یبوست بشه،، دوماه پیش گفتم مامان پیپی تو دسشویی کن مای بی بی مال مهیا کوچولوئه(بچه خواهرم ۱سالس) تو بزرگ شدی، گفت باشه، موقع ای که داشت میبردمش ولی لحظه ای که میخواست دفع کنه جیغ میزد و نمیزاشت و با ترس بغلم میکرد جوری که خودمم دلم سوخت، دیگه اصرارش نکردم ترسیدم، گفتم مامان هرچی تو بگی، بیا بریم، گفت مای بی بی کن و منم بیرون میکرد کارش ک تموم میشد صدام میزد میبردم میشستم، اصلا این دوسه ماه سعی نکردم اذیتش کنم و با ترفند ببرم، ولی میگفت پیپی دارم پوشکم کن، منم انجام میدادم، خلاصه تا سه روز پیش، مهمون داشتیم عرفان داشت با بچه ها بازی میکرد یهو دختر خواهرم که ۸سالشه گفت خاله عرفان نمیزاره در دسشویی رو ببندم عرفان دیده بود که بچه پیپی کرد ترسش ریخت، رفت بازی کرد، دسشوییش گرفت حموم نزدیک ترش بود سریع شلوارش رو دراورد و رفت تو حموم پیپی کرد، منم کلی بهش ارامش دادم و تشویق، بعدشم باباش کادو براش گرفت و کلی تاکید کردیم کادو مال اینه که یاد بگیری بری دسشویی پیپی کنی ادامه پایین